جواد خیابنی

جواد خیابانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

جواد خیابانی، تهیه کننده، گزارشگر و مجری برنامه‌های ورزشی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.

جواد خیابانی در سال ۱۳۷۷ موفق شد جایزه بهترین گزارشگرفوتبال صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را دریافت نماید در سال ۱۳۷۸ نیز از سوی مجله سروش و با انتخاب خوانندگان این مجله بعد از حسین الهی قمشه‌ای به عنوان محبوب‌ترین چهره تلویزیونی در ایران دست یافت. در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ به عنوان بهترین مجری برنامه‌های ورزشی انتخاب شد.

وی متولد بیست و هفتم آبان ۱۳۴۵ در شهر کرج می‌باشد که در همین شهر تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در هنرستان بهشتی کرج به پایان رسانید و در سال ۱۳۶۴ در رشته متالورژی - ریخته گری - به عنوان مهندسی مواد از دانشکده تربیت، دبیر فنی تهران واقع در لویزان دست پیدا کرد.

جوادخیابانی در سال ۱۳۶۸ به عنوان مدرس هنرستان در دروس فنی به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد و دو سال نیز در هنرستان رجایی بندر عباس به عنوان معاون آموزشی (ناظم هنرستان) مشغول به کار شد. تا اینکه در سال ۱۳۷۳ در آزمون جذب گزارشگر و مجری ورزشی تلویزیون ایران IRIB پذیرفته شده و ازآن زمان تا به حال به عنوان تهیه کننده - گزارشگر ومجری برنامه‌های ورزشی صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران کار می‌کند.

محتویات

 [نهفتن

[ویرایش] تولد و کودکی

در بیست و هفتم آبان ۱۳۴۵ در محله کارخانه قند کرج - کوچه شالچی - به دنیا آمد. او پنجمین فرزند از بین هشت فرزند خانواده خود می‌باشد. تا ۶ سالگی مقیم کرج بود تا اینکه در سال ۱۳۵۱ به تهران آمده و در دبستان جیحون در خیابان هاشمی دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت. او شاگرد اول کل دبستان‌های منطقه ۱۰ آموزش و پرورش تهران شد و در آزمون دانش آموزان با استعداد در کنکور استعدادهای درخشان و نیز سنجش مدرسه آلمانی‌های قلهک شرکت کرد و در هر دو مورد قبول شد اما به خاطر محدودیت‌های مالی نتوانست ثبت نام کند و پس از ۵ سال اقامت در تهران مجددا در سال ۱۳۵۷ به کرج بازگشت تا در شهرک کارمندی وابسته به وزارت کشاورزی موسوم به شهرک اصلاح بذر کرج مقیم شود. پدر او انباردار اداره اصلاح بذر کرج بود.

[ویرایش] نوجوانی

از همان دوران نوجوانی به کسب درآمد پرداخت و در ۱۳ سالگی به عنوان کارگر ساده در شرکت کنسرو سازی شمشاد به کار مشغول شد. خودش در این باره می‌گوید:

در آن سال‌ها در هر ماه ۶۰۰۰ ریال حقوق می‌گرفتم که نصف آن را به مادرم می‌دادم و با بقیه پول مجلات کیهان ورزشی و دنیای ورزش را می‌خریدم تا عشق و علاقه خودم را به ورزش سیراب کنم.

در سال ۱۳۶۰ بعد از طی دوران مدرسه راهنمایی در هنرستان شهید بهشتی کرج ثبت نام کرد و در طی ۳ سال اول تحصیل در این هنرستان که در محله فرح دشت کرج قرار داشت به عنوان شاگرد اول هنرستان انتخاب شد اما در سال چهارم به خاطر حضور فراوان در مسابقات ورزشی مدارس کاملا از درس عقب افتاد و حتی معدل دیپلم خود را تا نمره ۱۵ تنزل داد. او در سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری رشته ریاضی فیزیک شرکت کرد اما نتیجه خوبی نگرفت و در رشته فوق دیپلم ریخته گری در آموزشکده انقلا ب اسلامی لویزان پذیرفته شد. وقتی نتایج کنکور اعلام شد او از تهران دور بود زیرا برای کار به بندر عباس رفته بود و به عنوان باربر در اسکله بندر عباس و مدتی هم در منطقه چابهار کار می‌کرد. خودش در این باره می‌گوید:

من از کودکی و نوجوانی کار کردن را دوست داشتم و در استادیوم‌ها بستنی و ساندویچ می‌فروختم حتی مقواهای اضافی را جمع آوری می‌کردم و با آنهانوعی کلاه یا آفتاب گیر می‌ساختم ودر استادیوم‌ها به تماشاگران می‌فروختم تا هزینه تحصیل خودم را تامین کنم و بعدها در دوران جوانی به دوختن پرچم‌های قرمز و آبی و نارنجی (برای تیم آرارات) اقدام کردم و همزمان در انبار بوجاری اداره اصلاح بذر کرج به کارگری مشغول شدم زیرا احساس می‌کرم کار کردن جوهره مرد است و این را افتخار خودم می‌دانم که همیشه روی پای خودم ایستاده‌ام.

[نیازمند منبع]

[ویرایش] جوانی

او در سال ۱۳۶۷ از دانشکده تربیت دبیر فنی تهران(نام فعلی آموزشکده لویزان) فارغ التحصیل شد و در هنرستان توحید تهران به تدریس علوم و دروس فنی پرداخت ودر حین تدریس تحصیلات خود را تا درجه مهندسی مواد ادامه داد. در سال ۱۳۶۹ مجددا به بندر عباس رفت و این بار به عنوان معاون هنرستان رجایی این شهر و نیز دبیر شیمی مشغول به کار شد. در حین فعالیت در هنرستان بندر عباس در کنکور سراسری رشته هنر (مرحله اول) شرکت کرد و با رتبه ۹ (نهم) در کنکور سال ۱۳۷۰ پذیرفته شد اما در مرحله دوم کنکور به خاطر مشکلات شخصی شرکت نکرد و برای بار سوم در طی زندگی خود به کرج بازگشت تا کار در هنرستان توحید را ادامه دهد.

[ویرایش] ورزش

او به خاطر بیماری فلج اطفال که در سال ۱۳۴۸ به آن دچار شده بود مشکلات حرکتی زیادی داشت که هنوز هم از آن رنج می‌برد اما با این وجود در مسابقات دوچرخه سواری آموزشگاه‌های ایران در سال ۱۳۶۲ قهرمان جاده شد. در سال‌های ۶۲ - ۶۳ و ۶۴ بک چپ و دروازه بان تیم هنرستان و تیم منخب آموزشگاههای کرج بود. در سال ۱۳۶۶ در المپیک دانشجویان ایران در شیراز شرکت کرد. در آن مسابقات او هم عضو تیم بسکتبال و هم تیم فوتبال منتخب دانشکده‌های فنی و مهندسی تهران بود که به مقام پنجم ایران در رشته فوتبال دست یافت و در همان سال به اردوی تیم ملی دانشجویان ایران دعوت شد. این اردو هرگز تشکیل نشد زیرا در آن زمان ورزش دانشگاهی چندان فعالیت مهمی نداشت.

[ویرایش] تلویزیون

در سال ۱۳۷۲ در برنامه‌ای به نام آنچه شما خواسته‌اید شرکت کرد. این برنامه مخصوص کسانی بود که دوست داشتند تا مسابقات ورزشی را گزارش کنند. او در این برنامه به عنوان اولین نفر برگزیده شد و در طی چند هفته به عنوان گزارشگر ثابت همان برنامه کار خود در تلویزیون را آغاز کرد و رفته رفته در سایر برنامه‌های ورزشی تلویزیون نیز حضور پیدا کرد. در زمان جام جهانی فوتبال در سال ۱۹۹۴ قرار بود به عنوان گزارشگر حضور داشته باشد اما به خاطر تغییر مدیریت وآغاز به کار شبکه سوم سیما از حضور در جام جهانی منع شد. پس از تاسیس شبکه سوم سیما نیز به مدت یک سال در مراحل آزمون و تایید نهایی باقی ماند تا اینکه برای اولین بار در سال ۱۳۷۴ مسابقه فوتبال پرسپولیس با کشاورز تهران را به صورت کامل و زنده گزارش کرد. قبل از آن بیشتر در چند مسابقه به صورت چند دقیقه‌ای کوتاه در کنار گزارشگرانی چون بهرام شفیع، عباس بهروان، مرحوم محمدرضا کیانوش و اسکندر کوتی کار کرده بود.

[ویرایش] معروف‌ترین دوستان

جواد خیابانی در طی حدود ۲۰ سال سابقه تدریس در مدارس و دانشگاههای ایران شاگردان و دانشجویان سرشناسی داشته‌است که برخی از انها را که خودش نام برده فهرست شده‌است.

[ویرایش] مهم‌ترین سفرهای کاری

  1. مقدماتی قهرمانی فوتبال جوانان آسیا - ۱۹۹۶ - عربستان سعودی
  2. فینال جام قهرمانی فوتبال جوانان آسیا - ۱۹۹۶ - کره جنوبی
  3. مسابقه فوتبال ایران با استرالیا - ۱۹۹۷ - ملبورن
  4. جام جهانی فوتبال - ۱۹۹۸- فرانسه
  5. مسابقه یوونتوس - اینتر - ۱۹۹۹ - تورین
  6. المپیک سیدنی - ۲۰۰۰ - استرالیا
  7. جام بین‌المللی فوتسال دوبی - ۲۰۰۱- امارات متحده عربی
  8. المپیک آتن - ۲۰۰۴ - یونان
  9. جام جهانی فوتبال باشگاه‌ها - ۲۰۰۷ - ژاپن
  10. مسابقات پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن
  11. مسابقات جام ملت‌های آسیا ۲۰۱۱ - قطر
  12. مسابقات پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن

[ویرایش] برنامه‌های تلویزیونی

جواد خیابانی از سال ۱۳۷۳ تا به حال در بیش از ۴۰ برنامه مختلف به عنوان تهیه کننده شرکت داشته که برخی از آنها فهرست شده‌است.

  1. معرفی ورزش‌ها، سال ۱۳۷۳- شبکه سوم سیما
  2. ایران در جام جهانی، ۱۳۷۵ - شبکه اول سیما
  3. جام ملت‌های آسیا، ۱۳۷۶ - شبکه سوم سیما
  4. دیدار، شبکه تهران
  5. ما، شما، ورزش - شبکه سوم
  6. در جستجوی ورزش - شبکه دوم
  7. آموزش فوتبال - شبکه آموزش
  8. یار دوازدهم - شبکه سوم
  9. سفر به مسابقات پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن

[ویرایش] تدریس در دانشگاه

او پس از سه سال ترک تدریس در هنرستان مجدداً از سال ۱۳۸۱ و این بار به عنوان استاد دانشگاه جامع علمی کاربردی مشغول به آموزش وتدریس شد و در رشته نقشه کشی صنعتی و ریاضی کاربردی و علوم کاربرد مواد صنعتی تدریس می‌کند.

[ چهار شنبه 20 بهمن 1391برچسب:جواد خیابانی,عکس جواد خیابنی,گزارشگر ایرانی, جواد خیابانی گزارشگر, ] [ 6:27 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

هادی نوروزی

 
شناسنامه
نام کامل هادی نوروزی
زادروز ۲۸ تیر ۱۳۶۴ (سن: ۲۷ سال)
زادگاه    بابل، ایران
پُست بازی مهاجم
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی پرسپولیس
شماره پیراهن ۲۴
باشگاه‌های پایه
۱۳۷۹-۱۳۸۳ پرسپولیس
باشگاه‌های حرفه‌ای۱
سال‌های باشگاه بازی (گل)*
۱۳۸۴-۱۳۸۵
۱۳۸۵
۱۳۸۶-۱۳۸۷
۱۳۸۷-تاکنون
پاسارگاد
فجر سپاه
داماش ایرانیان
پرسپولیس
؟ (۱۲)
؟ (۸)
۲۲ (۱۰)
۱۰۱ (۲۱)   
تیم ملی


۱۳۸۸-
تیم زیر سال ۲۰ سال
تیم ملی امید
ایران


۱۰ (۰)

1 در آمار بازی‌ها و گل‌های باشگاهی
تنها بازی‌های لیگ محاسبه شده است.
* بازی (گل)

هادی نوروزی (۲۸ تیر ۱۳۶۴ در بابل) بازیکن فوتبال اهل ایران است. او هم‌اکنون عضو باشگاه فوتبال پرسپولیس تهران در لیگ برتر فوتبال ایران است.

[۱]

محتویات

 [نهفتن

[ویرایش] دوران باشگاهی

وی در فصل ۸۵-۸۶ به پرسپولیس پیوست، اما حتی یک بار هم بازی نکرد و بعد از یک فصل نیمکت نشینی در تیم بزرگ پایتخت، به داماش ایرانیان پیوست و در ۲۲ بازی ۱۰ گل به ثمر رساند . پس از درخشش در لیگ آزادگان، به پرسپولیس بازگشت و در اولین فصل حضور مجددش در پرسپولیس، بیشتر به عنوان بازیکن تعویضی به میدان می رفت و به مرور به یکی از بازیکنان ثابت تیمش تبدیل شد و در بیشتر باز های آسیایی، یکی از ۱۱ مرد اصلی پرسپولیس بود. فصل ۸۸-۸۹ را با درخشش آغاز کرد و در اولین بازی فصل مقابل مس کرمان دو گل به ثمر رساند. در دربی ۶۸ نیز توانست گل تساوی پرسپولیس را به ثمر برساند . وی در این فصل باز های زیادی برای پرسپولیس در پست های هافبک-مهاجم راست و مهاجم نوک انجام داد که نهایتا منجر به دعوتش به تیم تیم ملی توسط افشین قطبی گشت.

[ویرایش] آمار

باشگاهی لیگ جام قاره مجموع
فصل باشگاه لیگ بازی گل بازی گل بازی گل‌ بازی گل‌
ایران لیگ جام حذفی آسیا مجموع
۸۶-۸۷ داماش ایرانیان جام آزادگان ۲۲ ۱۰ ۶ ۴ - - ۲۸ ۱۴
۸۷-۸۸ پرسپولیس جام خلیج فارس ۱۵ ۲ ۳ ۱ ۵ ۱ ۲۳ ۴
۸۸-۸۹ ۳۰ ۸ ۵ ۰ - - ۳۵ ۸
۸۹-۹۰ ۲۳ ۵ ۲ ۱ ۲ ۰ ۲۷ ۶
۹۰-۹۱ ۱۸ ۲ ۲ ۰ ۳ ۰ ۲۳ ۲
۹۱-۹۲ ۱۰ ۲ ۱ ۲ ۰ ۰ ۱۰ ۲
مجموع ایران ۱۱۸ ۲۹ ۱۸ ۶ ۱۰ ۱ ۱۴۶ ۳۶
کل دوره ۱۱۸ ۲۹ ۱۸ ۶ ۱۰ ۱ ۱۴۶ ۳۶
  • پاس گل
فصل تیم پاس گل
لیگ برتر فوتبال ایران ۸۸-۸۷ پرسپولیس ۰
لیگ برتر فوتبال ایران ۸۹-۸۸ پرسپولیس ۲
لیگ برتر فوتبال ایران ۹۰-۸۹ پرسپولیس ۹
لیگ برتر فوتبال ایران ۹۱-۹۰ پرسپولیس ۱
لیگ برتر فوتبال ایران ۹۲-۹۱ پرسپولیس ۲

[ویرایش] تیم ملی

وی اولین بازی ملی خود را در مقابل بوسنی در سال ۱۳۸۸ انجام داد.

[ویرایش] افتخارات

[ویرایش] منابع

  1. «مار مي‌گيرم و با آن فرار مي‌كنم». جام‌جم آنلاین، ۹ دی ۱۳۸۸. بازبینی‌شده در ۲۲ اکتبر ۲۰۱۲. 

 

 

[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:هادی نوروزی ,مهاجم ایرانی, مهاجم پرسپولیس,, ] [ 7:6 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

غلامرضا رضایی

 
نام کامل غلامرضا رضایی
زادروز ۶ اوت ۱۹۸۴(1984-08-06) ‏(۲۸ سال)
زادگاه شیراز، پرچم ایران ایران
قد ۱۷۲ سانتی متر
نام مستعار غلام ۱۰ ثانیه [۱]
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی پرسپولیس تهران
شمارهٔ پیراهن ۱۰
پُست مهاجم
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌ها باشگاه‌ها بازی (گل)
۱۳۸۳-۸۶
۱۳۸۶-۸۸
۱۳۸۸
۱۳۸۸-۸۹
۱۳۸۹-
فجر سپاسی شیراز
صبا باتری
الامارات
فولاد خوزستان
پرسپولیس
۷۵ (۱۱)
۵۸ (۱۲)
۰ (۰)
۱۷ (۷)
۶۵ (۷)
تیم ملی
۱۳۸۴-۸۵
۱۳۸۷-
امید ایران
ایران
۳۸ (۹)

غلامرضا رضایی (زاده ۱۵ مرداد ۱۳۶۳) یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس تهران می‌باشد.

محتویات

 [نهفتن

[ویرایش] آمار

باشگاهی لیگ جام قاره مجموع
فصل باشگاه لیگ بازی گل بازی گل بازی گل‌ بازی گل‌
ایران لیگ جام حذفی آسیا مجموع
۸۳-۸۴ مقاومت جام خلیج فارس ۲۷ ۴     - -    
۸۴-۸۵ ۲۴ ۵     - -    
۸۵-۸۶ ۲۴ ۲     - -    
۸۶-۸۷ صبا ۳۲ ۷     - -    
۸۷-۸۸ ۲۶ ۵     ۴ ۰    
امارات متحده عربی لیگ جام امیر آسیا مجموع
۸۸-۸۹ الامارات لیگ فوتبال امارات ۰ ۰ ۰ ۰ - - ۰ ۰
ایران لیگ جام حذفی آسیا مجموع
۸۸-۸۹ فولاد جام خلیج فارس ۱۷ ۷ ۱ ۰ - - ۱۸ ۷
۸۹-۹۰ پرسپولیس ۲۱ ۵ ۱ ۰ ۲ ۰ ۲۴ ۵
مجموع ایران ۱۷۰ ۳۵     ۶ ۰    
امارات متحده عربی ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰
کل دوره ۱۷۰ ۳۵     ۶ ۰    

[ویرایش] سریع‌ترین گل تاریخ لیگ‌برتر

غلامرضا رضایی توانست با زدن گل در ثانیه ۱۱ دیدار با فجر سپاسی شیراز در ۱۰ دی ۱۳۹۱ و در شرایطی که فجرسپاسی شیراز شروع‌کننده بازی بود٬عنوان زننده سریع‌ترین گل تاریخ لیگ برتر ایران را به دست آورد.[۲][۳]

[ویرایش] حضور در تیم ملی ایران

رضایی در سال ۱۳۸۷ به تیم ملی فوتبال ایران به مربیگری علی دایی دعوت شد. که در بازی با تیم ملی فوتبال زامبیا اولین گل ملی خود را به ثمر رساند. موثرترین گل ملی او گل به تیم ملی فوتبال سوریه بود که باعث صعود ایران به دور بعد مسابقات مقدماتی جام جهانی شد. وی سابقه بازی در تیم‌های ایرانی فجر سپاسی شیراز، صبا باتری و فولاد خوزستان را دارد.او در سال ۱۳۸۹ به تیم پرسپولیس تهران پیوست.[۴]

[ویرایش] افتخارات

[ویرایش] منابع

[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:غلام رضا رضایی,مهاجم پرسپولیس,مهاجم تیم ملی,مهاجم سرعتی,مهاجم سرعتی ایرانی, ] [ 7:3 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

جواد نکونام

 
شناسنامه
نام کامل جواد نکونام
زادروز ۱۵ مهر ۱۳۵۹ (۳۲ سال)
زادگاه ری، ایران
قد ۱۸۶ سانتی‌متر
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی استقلال
شمارهٔ پیراهن ۶
پُست هافبک
باشگاه‌های جوانان
  نفت تهران
پاس تهران
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌ها باشگاه‌ها بازی (گل)
۱۳۷۷-۱۳۸۴
۱۳۸۴-۱۳۸۵
۱۳۸۵
۱۳۸۵-۱۳۹۱
۱۳۹۱
پاس تهران
الوحده
الشارجه
اوساسونا
استقلال
۱۸۷ (۴۲)
۱۱ (۳)
۱۱ (۵)
۱۴۹ (۲۴)
۲۰ (۲)
تیم ملی
تاکنون-۱۳۷۹ پرچم ایران ایران ۱۳۱ (۳۱)

جواد نکونام (زاده ۱۵ مهر ۱۳۵۹ در شهرری)٬ بازیکن فوتبال اهل ایران است.وی در درتیم‌های پاس تهران، الوحده و الشارجه امارات و اوساسونای اسپانیا بازی کرده‌است و اکنون در تیم استقلال بازی می‌کند.

محتویات

[ویرایش] دوران باشگاهی

[ویرایش] پاس تهران

نکونام در سال ۱۳۷۷ در حالی که تنها ۱۸ سال داشت به تيم پاس تهران پيوست.[۱] عملکرد او در ۲ فصل ابتدايی حضورش در پاس سبب شد تا مورد توجه مربیان وقت تيم‌های ملی جوانان و اميد قرار بگيرد.[۲]

وی در فصل (۸۳-۸۲) ليگ برتر فوتبال ايران با زدن ۱۰ گل ، چهارمين گلزن برتر ليگ لقب گرفت و در قهرمانی پاس در سومين دوره از ليگ برتر ايران موسوم به جام خليج فارس نقش مهمی ايفا کرد. او همجنین در پايان فصل (۸۴-۸۳) در حالی که با زدن ۹ گل به عنوان پنجمين گلزن برتر ليگ ايران دست يافته بود ، مورد توجه باشگاه فوتبال بشیکتاش ترکیه قرار گرفت.[۳] رضا چليم بای مربی وقت بشيکتاش ، تعريف های مصطفی دنیزلی مربی آن زمان پاس از جواد نکونام را يکی از دلايل ارائه اين پيشنهاد می داند.[۴] چند روز بعد از پيشنهاد باشگاه فوتبال بشیکتاش ترکیه اين بار باشگاه فوتبال کايزرسلاوترن آلمان بود که خواستار وی شد.[۵][۶] در حالی که رسانه های ايران از هم بازی شدن نکونام در کايزرسلاترن با فریدون زندی خبر می دادند[۷]باشگاه پاس به اين پيشنهاد ها پاسخ منفی داد.[۸][۹]

او در مجموع ۱۸۷ بار پيراهن تيم پاس را برتن کرد و ۴۹ گل هم براي تيمش به ثمر رساند. سرانجام پس از ۷ فصل حضور در پاس و با شروع نيم فصل ۰۶-۲۰۰۵ ليگ امارات جواد نکونام از تيم پاس تهران جدا شد و به باشگاه فوتبال الوحده امارات پيوست.[۱۰]

[ویرایش] الوحده امارات و الشارجه امارات

جواد نکونام که با قراردادی يک ميليون دلاری به الوحده پيوسته بود[۱۱] بعد از انجام ۱۱ بازی و زدن ۳ گل اين بار با قراردادی سه ماهه به ارزش سيصد و پنجاه هزار دلار به باشگاه الشارجه امارات پيوست.[۱۲] او در ۱۵ بازی با پيراهن الشارجه به ميدان رفت و ۵ گل هم برای این تیم به ثمر رساند. عملکرد نکونام در جام جهانی فوتبال ۲۰۰۶ آلمان باعث شد تا بار دیگر تیم های اروپایی از جمله باشگاه فوتبال هرتابرلین آلمان خواهان به خدمت گرفتن وی باشند [۱۳] اما در نهایت وی با قرار دادی ۲ ساله به عضویت باشگاه فوتبال اوساسونا اسپانیا درآمد.[۱۴] قراردادی که در صورت توافق طرفین به مدت یک سال دیگر قابل تمدید بود.

[ویرایش] اوساسونا اسپانیا

جواد نکونام که اولین بازیکن ایرانی بود که در لالیگا بازی می کرد در نخستین فصل حضورش در لالیگا، با گل طلایی که در جام یوفا مقابل بوردو فرانسه زد،باعث صعود تیمش به مرحله یک هشتم نهایی شد، این نخستین بار بود که اوساسونا جز ۱۶ تیم برتر جام یوفا قرار می گرفت.[۱۵][۱۶] روزنامه‌ ديناوارا اسپورت چاپ پامپلونا اسپانيا در نظرسنجی از كارشناسان اين روزنامه‌ ، جواد نكونام را به عنوان بهترين بازيكن اوساسانا در فصل ۲۰۰۷-۲۰۰۶ برگزيد.[۱۷] وی همچنین در پایان فصل به عنوان یکی از ۱۱ بازیکن برتر اسپانیایی حاضر در رقابت های جام یوفا در فصل ۰۷-۲۰۰۶ انتخاب شد.[۱۸][۱۹] عملکرد او باعث شد مدیران تیم رنجرز اسکاتلند حاضر به پرداخت یک میلیون پوند برای به خدمت گرفتن او شوند اما نکونام ترجیح داد در اوساسونا بماند.[۲۰]

در ۱۴ آگوست ۲۰۰۷ نکونام دچار پارگی لیگامنت در زانوی راست خود شد و پس از انجام عمل جراحی ، هشت ماه از میادین فوتبال دور شد. در دیداری که بین تیم های اوساسونا و اسپانیول در فصل ۲۰۰۷ و در چارچوب هفته سیزدهم رقابت های لالیگا،انجام می شد بازیکنان تیم فوتبال اوساسونا در ابتدا مسابقه با پوشیدن پیراهن هایی که عکس جواد نکونام روی آن بود اعلام کردند که به یاد بازیکن مصدوم تیم خود هستند. همچنین پیش از این مسابقه و از سوی مسئولان باشگاه اوساسونا از جواد نکونام به خاطر عملکردش در فصل گذشته که باعث شد نام این بازیکن در جمع ۱۱ بازیکن برتر فصل گذشته لالیگا قرار بگیرد تقدیر شد.[۲۱][۲۲] در ۲۴ نوامبر سال ۲۰۰۷ مدیران اوساسونا اقدام به تمدید قرارداد نکونام برای سومین سال متوالی نمودند.

نکونام در سومین فصل حضورش در اوساسونا موقق شد در دیدار تیم های رئال مادرید و اوساسونا که در ورزشگاه برنابئو برگزار می شد دروازه کاسیاس را باز کند.[۲۳] وی در پایان فصل با زدن ۸ گل بعد از والتر پاندیانی دومین گل‌ زن برتر تیمش لقب گرفت.

در پنجمین ماه سال میلادی ۲۰۰۸ جواد نکونام در ديدار خيريه‌ای که مابین تيم منتخب جهان و ياران (فردريک كانوته) بود و از سوی صندوق حمايت كودكان سازمان ملل برگزار می شد ،در تركيب تیم منتخب جهان و در كنار بازيكنانی همچون لیونل مسی، كارلوس پويول، رائول گونزالس و پل اسكولز به میدان رفت.[۲۴] همچنین در نوامبر سال ۲۰۰۸ میلادی ،زین‌الدین زیدان با ارسال دعوتنامه ای به باشگاه اوساسونا از جواد نکونام برای دیداری خیر خواهانه ای که در كشور مغرب بین یاران زین‌الدین زیدان و رونالدو برگزار می شد، دعوت به عمل آورد.[۲۵][۲۶] در سال ۲۰۱۰ میلادی نکونام به رقم پیشنهادی که از باشگاه فوتبال فنرباغچه ترکیه[۲۷][۲۸] و باشگاه فوتبال المپیاکوس یونان داشت[۲۹][۳۰] بار دیگر قرار داد خود را با اوساسونا تمدید کرد.[۳۱] همچنین او از سوی كاربران اینترنتی سایت باشگاه اوساسونا به عنوان بهترین بازیكن این تیم در سال ۲۰۱۱ میلادی انتخاب شد.[۳۲]

در پایان فصل ۱۲-۲۰۱۱ لیگای اسپانیا تیم اوساسونا به مقام هفتم رسید تا نکونام بهترین نتیجه‌ی تیمی دوران حضورش در اوساسونا را کسب نماید او در بازی مقابل بارسلونا در جام حذفی اسپانیا در سال ۲۰۱۲ به عنوان کاپتان اوساسونا بازوبند را به بازو بست تا اولین ایرانی باشد که موفق به بستن بازوبند کاپتانی در اروپا شده است.[۳۳] پیش از این جواد نکونام یک بار در بازی دوستانه با لاتزیو که با تک گل او به سود اوساسونا به پایان رسید ، کاپیتانی در اوساسونا را تجربه کرده بود.[۳۴]

در تیرماه ۱۳۹۱ نکونام علیرغم پیشنهاد ۲ میلیون یورویی باشگاه قطری الریان با قرارداد یکساله برای حضور در لیگ برتر فوتبال ایران با باشگاه فوتبال استقلال تهران به توافق رسید و رسماً به این تیم پیوست.[۳۵] پس از جدایی جواد نکونام از باشگاه اوساسونا، این باشگاه در بیانیه‌ای ضمن اشاره به حضور ۶ ساله این بازیکن در پامپلونا، برای او آرزوی موفقیت کرد.[۳۶]

[ویرایش] استقلال تهران

پیوستن جواد نکونام به استقلال و میزان مبلغ قرار داد وی حواشی زیادی به همراه داشت ،[۳۷] در حالی که بعضی رسانه های ایران رقم قردادی وی را میلیاردی می دانستند و به بالا بودن رقم قرارداد او انتقاد داشتند[۳۸] جواد نکونام معتقد بود رقم پیشنهادی تیم های قطری و اماراتی سه برابر استقلال بوده است ، وی انتخاب استقلال را به خاطر رسيدن به عشق دوران كودكی اش [۳۹]و همچنین دوری هفت ساله از خانواده‌اش به واسطه حضور در اسپانیا می داند.[۴۰] با این حال مدیر عامل استقلال مدعی شد باشگاه استقلال برای جذب جواد نکونام ، یک میلیارد و نهصد و پنجاه میلیون تومان هزینه کرده است.[۴۱]

امیر قلعه نویی مربی استقلال که قصد داشت نکونام را به عنوان کاپیتان اول [۴۲] تیمش برگزیند اعلام کرد نکونام کاپیتانی استقلال را نخواسته است.[۴۳][۴۴] پیش از این نکونام در مورد حضورش به عنوان کاپیتان در استقلال گفته بود: «من برای مربیگری یا کاپیتانی به استقلال نیامده‌ام و به عنوان یک استقلالی به این باشگاه آمدم»[۴۵]

در دی ماه سال ۱۳۹۱ روزنامه‌ (دیاریو دی ناوارا) چاپ پمپلونا با انتشار نظرسنجی در مورد جواد نکونام مدعی شد ۷۰ درصد از هواداران اوساسونا خواهان بازگشت او به این تیم هستند[۴۶] در حالی که سایت رسمی ورزش شهر پامپلونا در خبری از جدی شدن مذاکرات اوساسونا با نکونام خبر می داد[۴۷]جواد نکونام مدعی شد که پس از مذاکرات خود با مدیران این باشگاه در حالی که به توافق کامل دست یافته بودند اما به یکباره مدیرعامل اوساسونا این انتقال را منتفی اعلام کرده است.[۴۸]

[ویرایش] تیم ملی

نکونام در ۲۲ دی سال ۱۳۷۹ و درحالیکه تنها ۱۹ سال و ۳۱ روز سن داشت، برای نخستین بار پیراهن تیم ملی ایران را در دیدار دوستانه برابر اکوادور برتن کرد.این هافبک ملی پوش در تاریخ بیست و هفتم خرداد سال ۱۳۸۳ در دیدار تیم ملی ایران برابر لبنان موفق شد اولین گل ملی اش را به ثمر برساند.[۴۹] وی در سه دوره از جام ملت‌های آسیا (۲۰۰۴ ، ۲۰۰۸ ، ۲۰۱۱) و همچنین در جام جهانی ۲۰۰۶ به همراه تیم ملی ایران حضور داشته است. در حال حاضر جواد نکونام با ۱۳۱ بازی ملی بعد از علی دایی دارای بیشترین بازی ملی است و با ۳۱ گل زده به عنوان چهارمین گلزن برتر تاریخ فوتبال ایران بشمار می رود. همچنین وی کاپیتان اول تیم ملی فوتبال ایران می باشد.

[ویرایش] جنجال ها

[ویرایش] شکایت از هکر

در شهریور سال ۱۳۸۸ باشگاه اوساسونا در خبری که در سایت خود منتشر کرد مدعی شد که قرارداد جواد نکونام و مسعود شجاعی دو بازیکن ایرانی خود را به دلیل درگیری در یک کلوب شبانه فسخ کرده است.[۵۰] این خبر که بازتاب زیادی در رسانه های ایران داشت [۵۱] با وکنش مدیر برنامه های این دو بازیکن همراه شد ، او مدعی شد که نکونام و شجاعی شب گذشته خواب بودند و امروز هم با تماس خبرنگاران ایرانی از خواب بیدار شدند.[۵۲] این خبر که لحظاتی بعد از سایت رسمی باشگاه اوساسونا حذف شد با واکنش مارکا هم همراه شد این خبرگذاری در این باره نوشت :

«اگرچه این خبر تمام سه‌شنبه شب را روی صفحه اصلی سایت بوده است اما به محض حضور مسئولان سایت در محل کارشان از صفحه اصلی حذف شده است. این خبر به گفته مسئولان اوساسونا کار هکرها بوده است.»[۵۳]

در ادامه باشگاه اوساسونا به طور رسمی از دو بازيکن ايرانی خود عذرخواهی کرد و علت این اتفاق را هک شدن سایت رسمی باشگاه دانست.[۵۴] پليس اسپانيا بعد شکایتی که نکونام و شجاعی از اين هکر بابت انتشار خبر کذب عليه آنان داشتند ،[۵۵] با يافتن هکر اين خبر که جوان ۲۲ ساله ای از شهر لاکرونيا اسپانيا بود ، او را دستگیر کردند این هکر در دادگاه با حکم قاضی متهم به يکسال زندان شد.[۵۶]

[ویرایش] مچ بند سبز

در آخرین دیدار تیم ملی فوتبال ایران در مرحله مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی در برابر تیم ملی کره جنوبی جواد نکونام و تعدادی از بازیکنان دیگر تیم ملی ایران با دستبند سبز وارد زمین بازی شدند ، در حالی که در آن زمان رنگ سبز به عنوان نماد تبلیغاتی یکی از کاندید های دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران بود[۵۷] این اتفاق بازتاب گسترده ای در رسانه های بین المللی و هچنین داخلی ایران داشت.[۵۸] در بین دونیمه این دیدار مهدی تاج نايب رئيس وقت فدراسيون فوتبال ایران با اطلاع از جوی كه بلافاصله در شبكه های مجازی راه افتاده بود از بازيكنان درخواست کرد تا اين دست بند ها را باز كنند.[۵۹] علی کریمی یکی از بازیکنانی که در این اقدام شرکت داشت با رد سیاسی بودن این اقدام اظهار داشت مچ بندهای سبز را نكونام از جانمازش به آن ها داده بود.[۶۰]

[ویرایش] افتخارات

[ویرایش] تیمی

[ویرایش] فردی

  • عضویت در باشگاه صدتايی های فيفا[۶۵]
  • بهترین بازیكن سال ۱۳۸۵ فوتبال ایران [۶۶][۶۷]
  • نامزد کسب عنوان بهترین بازیکن سال ۲۰۰۵ آسیا[۶۸]
  • نامزد کسب عنوان بهترین بازیکن سال ۲۰۰۷ آسیا[۶۹]
  • نامزد کسب عنوان بهترین بازیکن سال ۲۰۰۸ آسیا[۷۰]
  • حضور در جمع ۱۱ بازیکن برتر اسپانیایی حاضر در رقابت های جام یوفا در فصل ۰۷-۲۰۰۶[۷۱][۷۲]
  • گلزن‌ ترین هافبک دفاعی خارجی لالیگا [۷۳][۷۴]

[ویرایش] آمار ها

[ویرایش] آمار باشگاهی

بروز رسانی: ۱۵ شهریور ۱۳۹۱

فصل تیم کشور دسته بازی گل
۷۸/۷۹ پاس Flag of Iran.svg ایران ۱ ۲۳ ۲
۷۹/۸۰ پاس Flag of Iran.svg ایران ۱ ۲۴ ۵
۸۰/۸۱ پاس Flag of Iran.svg ایران ۱ ۲۱ ۵
۸۱/۸۲ پاس Flag of Iran.svg ایران ۱ ۳۲ ۴
۸۲/۸۳ پاس Flag of Iran.svg ایران ۱ ۳۱ ۷
۸۳/۸۴ پاس Flag of Iran.svg ایران ۱ ۳۱ ۱۰
۸۴/۸۵ پاس Flag of Iran.svg ایران ۱ ۲۵ ۹
۸۵/۸۶ الوحده Flag of the United Arab Emirates.svg امارات متحده عربی ۱ ۱۱ ۳
۸۵/۸۶ الشارجه Flag of the United Arab Emirates.svg امارات متحده عربی ۱ ۱۱ ۵
۸۶/۸۷ اوساسونا Flag of Spain.svg اسپانیا ۱ ۲۴ ۲
۸۷/۸۸ اوساسونا Flag of Spain.svg اسپانیا ۱ ۳ ۰
۸۸/۸۹ اوساسونا Flag of Spain.svg اسپانیا ۱ ۲۷ ۷
۸۹/۹۰ اوساسونا Flag of Spain.svg اسپانیا ۱ ۲۷ ۷
۹۰/۹۱ اوساسونا Flag of Spain.svg اسپانیا ۱ ۲۷ ۷
۹۱/۹۲ استقلال
[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:جواد نکونام,عکس جواد نکونام,بازیکن تیم ملی ایران , ] [ 6:50 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

پیروزی انقلاب ایران

 

«انقلاب اسلامی» تغییر مسیری به این صفحه است. برای کاربردهای دیگر انقلاب اسلامی (ابهام‌زدایی) را ببینید.
انقلاب ۱۳۵۷
Mass denmonstration.jpg
راهپیمایی عاشورای ۱۳۵۷، چهارراه کالج، تهران

چهره‌های اصلی انقلاب

احزاب و جریان‌ها

نهادهای انقلابی

وقایع و رویدادها

مکاتب انقلاب

 نمایش  بحث  ویرایش 

 

انقلاب ۱۳۵۷ ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی با مشارکت طبقات مختلف مردم، بازاریان، احزاب سیاسی مخالف حکومت پهلوی، روشنفکران، دانشجویان و روحانیون شیعه در ایران انجام پذیرفت، و نظام پادشاهی این کشور را سرنگون، و زمینهٔ روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، به رهبری روحانی شیعه، روح‌الله خمینی را فراهم کرد. تفکرات و شخصیت‌های اسلامی، در این انقلاب ضدسلطنتی حضور برجسته‌ای داشتند و خمینی آن را انقلاب اسلامی خواند.[۱] این انقلاب، با نام انقلاب بهمن ۵۷ نیز شناخته می‌شود.

محتویات

 [نهفتن

سال‌های قبل از انقلاب ۱۳۵۷

پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، محمدرضا شاه به تثبیت قدرت خود پرداخت و طرح‌های جنجال‌برانگیز موسوم به انقلاب سفید که محور اصلی آن‌را اصلاحات ارضی تشکیل میداد، به اجرا گذاشت. اجرای این طرح‌ها و افزایش چند برابری درآمدهای نفتی، توسعه اقتصادی و دگرگونی ساختار اجتماعی ایران و در عین حال افزایش اختلاف طبقاتی و تنشهای اجتماعی را در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در پی داشت. او با معطوف کردن اقدامات امنیتی و اطلاعاتی خویش بر سرکوب طبقه متوسط جدید و احزاب سکولار، خود را در مقابل روحانیون و تفکرات مبارز جدید اسلامی آسیپ‌پذیر ساخت. اصلاحات شاه و نیز جانبداری مستقیم و غیر مستقیم او از دولتهای آمریکا و اسرائیل، مورد مخالفت روحانیون به ویژه خمینی واقع شد. در این دوران شماری از روشنفکران ایران (از همه مهمتر علی شریعتی) بر احیای تفکر سیاسی شیعه تاثیری عمیق نهاده و تفسیری انقلابی از شیعه را به عنوان یک ایدئولوژی رهایی‌ساز، در اذهان مردم به ویژه محصلان و دانشجویان به جای گذاشتند. خمینی نیز در سالهای تبعید خود، اگرچه خواهان ایجاد یک حکومت اسلامی به رهبری فقها به جای سلطنت موروثی بود، بیشتر به طرح نقطه ضعفهای رژیم و مسائلی که توده مردم مسلمان ایران را خشمگین میساخت، میپرداخت. همچنین شماری سازمانهای چریکی مارکسیست و اسلام‌گرا شکل گرفتند که به مبارزه مسلحانه با رژیم پرداختند. نهایتاً با سیاست‌های نادرست حزب رستاخیز حکومت در خصوص بازار و مذهب در اواسط دهه ۱۳۵۰، بازاریان و روحانیون محافظه کار و غیر سیاسی نیز به عنوان دو متحد تاریخی، به صفوف مخالفان پیوستند.

تنش‌ها و نارضایتی‌های مذکور، با بازتر شدن فضای سیاسی در سال ۱۳۵۶ که به دلیل فشارهای دولت آمریکا و نهادهای مدافع حقوق بشر صورت پذیرفته بود، خود را نشان داد و از پاییز و زمستان همان سال به شکل تظاهرات خیابانی نمود یافت. معترضان از سنت‌های شیعی چون مراسم چهلم جانباختگان برای راهپیمایی اعتراضی استفاده سیاسی به عمل آوردند.[۲][۳][۴] رویدادهایی چون فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان و کشته شدن معترضان در برخی از تظاهرات‌ها (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه) توسط نیروهای حکومتی تنها موجب تشدید اعتراضات و از دست رفتن امکان مصالحه شد.[۵] رکود اقتصادی به وقوع اعتصابات گسترده و پیوستن طبقه کارگر به تظاهرات‌ها و در نتیجه فلج شدن اقتصاد کشور انجامید. با پیوستن کارگران و همچنین تهیدستان شهری به تظاهرات‌ها، دامنه اعتراضات از ده‌ها هزار نفر به صدها هزار و حتی میلیونها تن رسید.[۶] سرانجام با خروج شاه از کشور، عدم موفقیت دولت شاپور بختیار، دو روز نبرد مسلحانه سازمان‌های چریکی و هزاران داوطلب مسلح با ارتش و گارد شاهنشاهی و اعلام بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، انقلاب به پیروزی رسید.[۷][۸]

سپس نظام «جمهوری اسلامی» در قالب حکومتی دینی برپایهٔ تفسیر خاصی از شیعه به نام ولی فقیه جایگزین نظام پیشین گردید.[۹][۱۰]

ریشه‌های انقلاب

مخالفان محمد مصدق و شرکت کنندگان در کودتای ۲۸ مرداد، سوار بر تانکهای «شِرمَن» ارتش شاهنشاهی.
نوشتار اصلی: کودتای ۲۸ مرداد

محققان معتقدند در جستجوی ریشه اصلی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، می‌توان به کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، و رخدادهای پیرامون آن، بازگشت.[۱۱][۱۲][۱۳] پس از برکناری رضاشاه پهلوی توسط متفقین در هنگامه جنگ جهانی دوم، ایران در بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، طولانی‌ترین زمان فضای باز سیاسی در تاریخ معاصر را به خود دید. در این دوره روشنفکران و نه روحانیون، دست‌اندرکار بسیج و سازماندهی توده‌ها علیه ساختار قدرت بودند و سازمانهای غیر مذهبی - نخست حزب توده و سپس جبهه ملی به رهبری محمد مصدق - با موفقیت، طبقه متوسط و طبقه کارگر شهری را جذب کردند.[۱۴] در طی این دوران، مصدق به عنوان یک ملی‌گرای محبوب، خواستار اصلاح سیاست خارجی نادرست و خاتمه بخشیدن به دادن امتیازهای عمده به ابرقدرتهای خارجی شد.[۱۵] او به یاری تظاهرات‌های گسترده طبقه متوسط و همچنین اعتصابات بزرگ کارگری در بخش صنعت نفت به سازماندهی حزب توده، به عنوان اهرم فشاری بر حکومت، توانست نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران را با موفقیت به پیش ببرد و تحت تاثیر شور و اشتیاق عمومی به نخست وزیری رسیده و حتی تسلط و اختیار محمدرضاشاه بر ارتش را به خطر افکند. ملی شدن صنعت نفت برای انحصارات نفتی و دولت بریتانیا ضربه‌ای جبران ناپذیر بود، به ویژه که این جنبش، می‌توانست به نیروی محرکه‌ای برای مردم دیگر کشورهای منطقه به منظور کسب حقوق خویش، تبدیل شود و بدین‌سان منفعت دیگر ابرقدرت وقت، ایالات متحده را نیز به مخاطره افکند. سرانجام بریتانیا توانست موافقت آمریکا را برای به راه‌اندازی یک کودتای نظامی علیه دولت مصدق به دست آورده و آمریکا به کمک نیروهای هوادار سلطنت در ارتش ایران و با پشتوانه دستگاه مذهبی (علما و روحانیون طراز اول و وعاظ و پیروان آنها) و برخی از زمینداران و سیاستمداران محافظه‌کار، دولت وی را سرنگون نمود.[۱۶][۱۷][۱۱] این رویداد تاثیری به سزا و طولانی مدت بر فضای جامعه به جای گذاشت و در عصر جمهوری خواهی، ملی‌گرایی، گرایش به سوسیالیسم و سیاست خارجی بیطرفانه، اکنون سلطنت پهلوی و ارتش، در افکار عمومی، به عنوان سرسپرده ابرقدرتهای غربی، سرمایه‌داری و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا شناسانده شدند. با وقوع کودتا، سازمانهای سیاسی چون جبهه ملی و حزب توده سرکوب شده و اعضای آنها به حبسهای کوتاه و یا بلند مدت و حتی اعدام محکوم شدند و علاوه بر بریتانیا، ایالات متحده نیز به عنوان دشمن جدید امپریالیستی ایران شناخته شد. از سوی دیگر، سرکوبی نیروهای سکولار و غیر روحانی، راه را برای پیدایش جنبشهای جدید اسلامی هموار نمود.[۱۲]

تثبیت قدرت؛ توسعهٔ اقتصادی؛ تنش‌های اجتماعی

محمدرضا شاه به همراه علی امینی نخست‌وزیر و حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی، در حال اعطای سند مالکیت زمین‌ها به کشاورزان، به عنوان آغاز برنامه اصلاحات ارضی.

در دهه نخست پس از کودتای ۲۸ مرداد، محمدرضا شاه آنچه را که پس از برکناری پدرش، رها شده بود، ادامه داد. او با شتاب هر چه تمامتر، سه ستون حافظ حکومت خود، «ارتش»، «نظام حمایتی مالی دربار» و «دیوانسالاری» را گسترش داد و به یُمن افزایش چشمگیر درآمد نفت، موفق شد تا رویای رضاشاه در خصوص ایجاد یک ساختار دولتی عظیم را، تحقق بخشد.[۱۸] شاه نخست رهبران کودتا را به مقامهای کلیدی گمارد، کمکهای مالی از آمریکا دریافت کرد و از همکاریهای فنی سازمان اطلاعات اسرائیل و آمریکا (موساد و سیا) و اف‌بی‌آی پلیس آمریکا، برای تشکیل پلیس مخفی جدیدی در سال ۱۳۳۶، با عنوان ساواک (مخفف سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، بهره برد.[۱۹][۲۰] اما در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲، اقتصاد ایران که مبتنی بر کشاورزی بود، با بحران شدیدی روبرو شد و ایران را به کمکهای خارجی محتاج کرد. دولت آمریکا به ریاست جان اف کِندی، پرداخت وام‌های آینده را به اجرای اصلاحات ارضی و لیبرالی که آنرا بهترین سد محافظ در برابر وقوع انقلاب کمونیستی می‌دانست، مشروط کرد. در نتیجه شاه، علی امینی شخص مورد اعتماد آمریکا را به مقام نخست وزیری رساند و وزیر کشاورزی امینی، حسن ارسنجانی، برنامه اصلاحات ارضی را با هدف از بین بردن اتکای ایران به کشاورزی و ایجاد طبقه کشاورزان مستقل به پیش برد.[۲۱][۲۲] گرچه اصلاحات ارضی از اقدامات دولت امینی بود، شاه پس از تعدیل آن، اصلاحات را ابتکار خود معرفی کرد و با بوق و کرنای تمام آنرا در منشور شش ماده‌ای جنجال برانگیز خود موسوم به «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» منظور نمود. پنج ماده دیگر آن شامل، ملی کردن جنگلها، فروش کارخانه‌های دولتی به بخش خصوصی، سهیم شدن کارگران در سود کارخانه‌ها، اعطای حق رای به زنان و ایجاد «سپاه دانش» می‌شد.[۲۳] طرحهای انقلاب سفید، با مخالفتهایی از سوی جبهه ملی و همچنین محافل مذهبی، روبرو شد. در فاصله کمتر از یک دهه پس از کودتا، روابط شاه و روحانیون، مسالمت‌آمیز بود، اما اتخاذ این طرحها و همچنین به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط حکومت وقت، بر این دوره کوتاه از روابط حسنه شاه و علما، مهر پایان گذاشت. در میان معترضان، چهره مخالف جدیدی به نام روح‌الله موسوی خمینی خود را در اذهان مطرح ساخت. این مجتهد ۶۴ ساله که در

[ ]

اوساسونا

 
Ca osasuna.png
بنیانگذاری ۱۷ نوامبر ۱۹۲۰
ورزشگاه ورزشگاه رینو د ناوارا
گنجایش ۱۹٬۵۵۳
سرمربی مندلیبار
لیگ لالیگا
فصل قبل ۷ام
Team colours
Kit body osasuna1.png
Team colours
Team colours
Team colours
Team colours
لباس اول
Team colours
Team colours
Team colours
Team colours
Team colours
لباس دوم
 

اوساسونا (به اسپانیایی:Club Atlético Osasuna) باشگاه فوتبال است که در شهر پامپلونا کشور اسپانیا واقع شده‌است.باشگاه فوتبال اوساسونا در ۱۷ نوامبر ۱۹۲۰ تأسیس شد. نام اوساسونا در زبان باسک به معنای سلامتی است.

مسعود شجاعی بازیکن ایرانی در حال حاضر در این باشگاه توپ می‌زند.

جواد نکونام کاپیتان تیم ملی ایران هم سابقه بازی در این تیم را دارد که محبوبیت بالایی در بین هوادارن این تیم داشت

[ویرایش] پیوند به بیرون

جستجو در ویکی‌انبار در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ باشگاه فوتبال اوساسونا موجود است.

[ویرایش] منابع

http://en.wikipedia.org/wiki/CA_Osasuna

جواد نکونام کاپیتان تیم ملی ایران هم سابقه بازی در این تیم را دارد که محبوبیت بالایی در بین هوادارن این تیم داشت

 

[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:باشگاه اوساسونا,بازیکنان اوساسونا,اوساسونا شجهیی, ] [ 6:44 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

زیارت عاشورا

متن کامل زیارت عاشورا همراه با ترجمه فارسی

 *- اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِيَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش سلام بر تو اى فرزند امير مؤ منان و فرزند آقاى اوصياء

 

*- اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ

سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانيان سلام بر تو اى که خدا خونخواهيش کند و فرزند چنين کسى و اى کشته اى که انتقام کشته گانت نگرفتى

 

*- اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ

سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من برجايم و برجا است شب و روز

 

*- يا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ

اى ابا عبداللّه براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام

 

*- و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ

و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمانها بر همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ريختند شالوده ستم و بيدادگرى را بر شما خاندان

 

*- وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها

و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود

 

*- و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ

و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنانكه تهيه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند

 

*- بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِياَّئِهِم

بيزارى جويم بسوى خدا و بسوى شما از ايشان و از پيروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان

 

*- يا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ

اى اباعبداللّه من تسليمم و در صلحم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قيامت

 

*- وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِيادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ

و خدا لعنت کند خاندان زياد و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى اميه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زياد) را

 

*- وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ

خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زين کردند و دهنه زدند و به راه افتادند براى پيكار با تو

 

*- بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِكَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَكَ

پدر و مادرم بفدايت که براستى بزرگ شد مصيبت تو بر من پس مى خواهم از آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را

 

*- وَ اَکْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و َآلِهِ

و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزيم گرداند خونخواهى تو را در رکاب آن امام يارى شده از خاندان محمد صلى اللّه عليه و آله

 

*- اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ

خدايا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بوسيله حسين عليه السلام در دنيا و آخرت

 

*- يا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ اِلى فاطِمَةَ وَ اِلَى الْحَسَنِ

اى اباعبداللّه من تقرب جويم به درگاه خدا و پيشگاه رسولش و اميرالمؤ منين و فاطمه و حسن

 

*- وَ اِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ وَ بِالْبَراَّئَةِ (مِمَّنْ قاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِعَلَيْكُمْ وَ اَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ) مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِكَ وَ بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَ على اَشْياعِكُمْ

و شما بوسيله دوستى تو و بوسيله بيزارى از کسى که با تو مقاتله کرد و جنگ با تو را برپا آرد و به بيزارى جستن از آسى آه شالوده ستم و ظلم بر شما را ريخت و بيزارى جويم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى که پى ريزى کرد شالوده اين کار را و پايه گذارى کرد بر آن بنيانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پيروان شما

 

*- بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَ مُوالاةِ وَلِيِّكُمْ

بيزارى جويم بدرگاه خدا و به پيشگاه شما از ايشان و تقرب جويم بسوى خدا سپس بشما بوسيله دوستيتان و دوستى دوستان شما

 

*- وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ وَ النّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ

و به بيزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بيزارى از ياران و پيروانشان

 

*- اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ

من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد

 

*- فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِياَّئِكُمْ وَ رَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ

و درخواست کنم از خدائى که مرا گرامى داشت بوسيله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزيم کند بيزارى جستن از دشمنانتان را

 

*- اَنْ يَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَآُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ

به اينكه قرار دهد مرا با شما در دنيا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پيش شما گام راست و درستى (و ثبات قدمى) در دنيا و آخرت

 

*- وَ اَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ (بِالْحَقِّ) مِنْكُمْ

و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسنديده شما در پيش خدا و روزيم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشكار گوياى (به حق) که از شما (خاندان ) است

 

*- وَ اَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَهُ اَنْ يُعْطِيَنى بِمُصابى بِكُمْ اَفْضَلَ ما يُعْطى مُصاباً بِمُصيبَتِهِ مُصيبَةً ما اَعْظَمَه

و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او داريد ، که عطا کند به من بوسيله مصيبتى که از ناحيه شما به من رسيده بهترين پاداشى را که مى دهد به يك مصيبت زده از مصيبتى که ديده

 

*- وَ اَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَ فى جَميعِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ

براستى چه مصيبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمين خدايا چنانم کن در اينجا که ايستاده ام از کسانى باشم که برسد بدو از ناحيه تو درود و رحمت و آمرزشى

 

*- اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

خدايا قرار ده زندگيم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد

 

*- اَللّهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الَْآکبادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ عَلى لِسانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدايا اين روز روزى است که مبارك و ميمون دانستند آنرا بنى اميه و پسر آن زن جگرخوار (معاويه ) آن ملعون پسر ملعون (آه لعن شده ) بر زبان تو و زبان پيامبرت که درود خدا بر او و آلش باد

 

*- فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در هر جا و هر مكانى که توقف کرد در آن مكان پيامبرت صلى اللّه عليه و آله

 

*- اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْيانَ وَ مُعوِيَةَ وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدينَ

خدايا لعنت کن ابوسفيان و معاويه و يزيد بن معاويه را که لعنت بر ايشان باد از جانب تو براى هميشه

 

*- وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ

و اين روز روزى است که شادمان شدند به اين روز دودمان زياد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان حضرت حسين صلوات اللّه عليه را

 

*- اَللّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَ الْعَذابَ (الاَْليمَ) اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ فى هذَا الْيَوْمِ وَ فى مَوْقِفى هذا

خدايا پس چندين برابر کن بر آنها لعنت خود و عذاب دردناك را خدايا من تقرب جويم بسوى تو در اين روز و در اين جائى که هستم

 

*- وَ اَيّامِ حَياتى بِالْبَراَّئَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ

و در تمام دوران زندگيم به بيزارى جستن از اينها و لعنت فرستادن بر ايشان و بوسيله دوست داشتن پيامبرت و خاندان پيامبرت که بر او و بر ايشان سلام باد

 

پس مى گوئى صد مرتبه :

 

*- اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ

خدايا لعنت کن نخستين ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرين کسى که او را در اين زور و ستم پيروى کرد

 

*- اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً

خدايا لعنت کن بر گروهى که پيكار کردند با حسين عليه السلام و همراهى کردند و پيمان بستند و از هم پيروى کردند براى کشتن آن حضرت خدايا لعنت کن همه آنها را

 

پس مى گوئى صد مرتبه :

 

*- اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد اين زيارت را خداوند آخرين بار زيارت من از شما

 

*- اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

سلام بر حسين و بر على بن الحسين و بر فرزندان حسين و بر اصحاب و ياران حسين

 

پس مى گوئى :

 

*- اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ

خدايا مخصوص گردان نخستين ستمگر را به لعنت من و آغاز کن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را

 

*- اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْيانَ وَ آلَ زِيادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ

خدايا لعنت کن يزيد را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبيداللّه پسر زياد و پسر مرجانه را و عمر بن سعد و شمر و دودمان ابوسفيان و دودمان زياد و دودمان مروان را تا روز قيامت

 

پس به سجده مى روى و مى گوئى :

 

*- اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظيمِ رَزِيَّتى

خدايا مخصوص تو است ستايش سپاسگزاران تو بر مصيبت زدگى آنها، ستايش خداى را بر بزرگى مصيبتم

 

*- اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ

خدايا روزيم گردان شفاعت حسين عليه السلام را در روز ورود (به صحراى قيامت ) و ثابت بدار گام راستيم را در نزد خودت با حسين عليه السلام و ياران حسين آنانكه بى دريغ دادند جان خود را در راه حسين عليه السلام.



[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:زیارت عاشورا,متن زیارات عاشورا,ترجمه زیارت عاشورا,زارت عاشورا همراه با متن,محرم, ] [ 6:22 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

دعایی ندبه

***متن و ترجمه دعای ندبه***

دعاي ندبه
بسم الله الرحمن الرحيم

اَلْحَمْدُلله رَبِّالْعالَمينَ،وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبِيِّ هِوَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْليماً،اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلی ماجَرىبِهِ قَضاؤُ كَفى أَوْلِيائِكَ الَّذينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دينِكَ، إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزيلَ ماعِنْدَكَ ،مِنَ النَّعيمِ الْمُقيمِ،الَّذى لازَوالَلَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْشَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فی دَرَجاتِه الدُّنْيا الدَّنِيَّةِ،وَ زُخْرُفِهاوَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَكَذلِكَ، وَ عَلِمْتَمِنْ هُمُا لْوَفاءَبِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ،وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّناءَالْجَلِىَّ،وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ، وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ
ستايش و سپاس مخصوص خداست كه آفريننده جهانست و درود و تحيّت كامل بر سيّد ما و پيغمبر خدا، حضرت محمد مصطفى و آل اطهارش باد. پروردگارا ترا ستايش مىكنم براى هر چه (از بلا و نعمت و رنج و راحت) كه در قضا و قدر تقدير كردى بر خاصّان و محبانت، يعنى بر آنان كه وجودشان را براى (شهود) حضرتت خالص و براى (تبليغ) دينت مخصوص گردانيدى. چون بزرگ نعيم باقى بى زوال ابدى را كه نزد تست بر آنان اختيار كردى، بعد از آنكه زهد در مقامات و لذات و زيب و زيور دنياى دون را بر آنها شرط فرمودى. آنها هم بر اين شرط متعهد شدند و تو هم مى دانستى كه به عهد خود وفا خواهند كرد. پس آنان را مقبول و مقرّب درگاه خود فرمودى و علوّ ذكر، يعنى قرآن با بلندى نام و ثناى خاص و عام بر آنها از پيش عطا كردى و فرشتگانت را بر آنها فرو فرستاده و با وحي خودت آنها را کرامت بخشيدي.

وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّريعَةَ إِلَيْكَ، وَالْوَسيلَةَ إِلى رِضْوانِكَ، فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ، إِلى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْها، وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فى فُلْكِكَ، وَ نَجَّيْتَهُ وَ مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ، وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَليلاً، وَ سَأَلَكَ لِسانَ صِدْقٍ فِى الْآخِرينَ، فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذلِكَ عَلِيّاً، وَ بَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْليماً، وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخيهِ رِدْءاً وَ وَزيراً، وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَـهُ مِنْ غَـيْـرِ أَبٍ، وَ آتَـيْـتَـهُ الْبـَيِّـنـاتِ، وَ أَيَّـدْتَـهُ بِـرُوحِ الْـقُـدُسِ وَ كُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَريعَةً، وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِياءَ، مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ، مِنْ مُدَّةٍ إِلى مُدَّةٍ، إِقامَةً لِدينِكَ، وَ حُجَّةً عَلى عِبادِكَ
و آنها را واسطه و وسيله دخول به رضوان و بهشت و رحمت خود گردانيدى. پس بعضى از آنها را در بهشت منزل دادى تا هنگامى كه او را از بهشت بيرون كردى. برخى را در كشتى نشانده، با هر كس ايمان آورده و در كشتى با او در آمده بود همه را از هلاكت، به رحمت خود نجات دادى. بعضى را به مقام خلّت خود برگزيده، درخواستش را كه وى لسان صدق در اممّ آخر باشد (يا نبى و ولىّ حق در فرزندانش تا قيامت باقى ماند) اجابت كرده و به مقام بلند رسانيدى. بعضى را از شجره طور با وى تكلّم كرده و برادرش را وزير و معاون وى گردانيدى. بعضى را بدون پدر و تنها از مادر ايجاد كردى و به او معجزات عطا فرموده، او را به روح قدس الهى مـؤيّـد داشتى. و همه آن پيمبران را شريعت و طريقه و آيينى عطا كردى. و براى آنان وصى و جانشينى، براى آنكه يكى بعد از ديگرى مستحفظ دين و نگهبان آيين و شريعت و حجّت بر بندگان تو باشد از مدّتى تا مدّت معين، قرار دادى.

وَ لِئَلّا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِوَ يَغْلِبَ الْباطِلُ عَلى أَهْلِهِ، وَلا يَقُولَ أَحَدٌ لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً مُنْذِراً، وَ أَقَمْتَ لَنا عَلَماً هادِياً، فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى، إِلى أَنِ انْتَهَيْتَ بِالْأَمْرِ إِلى حَبيبِكَ وَ نَجيبِكَ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ، سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ، وَ صَفْـوَةَ مَنِ اصْطَفَيْتَهُ، وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَيْتَهُ، وَ أَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ ، قَدَّمْتَهُ عَلى أَنْبِيائِكَ، وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَيْنِ مِنْ عِبادِكَ، وَ أَوْطَأْتَهُ مَشارِقَكَ وَ مَغارِبَكَ، وَ سَخَّرْتَ لَـهُ الْـبُـراقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلى سَمائِكَ، وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما كـانَ وَ مـا يَكُـونُ إِلَى انْقِضاءِ خَلْقِكَ،
تا آنكه دين حق از قرارگاه خود خارج نشود و اهل باطل غلبه نكنند. و تا كسى نتواند گفت كه: اى خدا چرا رسول به سوى ما نفرستادى كه ما را از جانب تو به اندرز و نصيحت ارشاد كند؟ و چرا پيشوا و رهبرى نگماشتى كه ما از آيات و رسولانت پيروى كنيم پيش از آنكه به گمراهى و ذلّت و خذلان در افتيم؟ لذا در هر دوره­اى رسول فرستادى، تا آنكه امر رسالت به حبيب گراميت محمّد صلى اللَّه عليه و آله منتهى گرديد. او چنانكه تو او را به رسالت برگزيدى سيد و بزرگ خلايق بود و خاصه و خلاصه پيمبرانى كه به رسالت انتخاب فرمودى و افضل از هر كس كه برگزيده تست و گرامى تر از تمام رُسُلى كه معتمد تو بودند. بدين جهت او را بر همه رسولانت مقدّم داشتى و بر تمام بندگانت از جن و انس مبعوث گردانيدى و شرق و غرب عالمت را زير قدم فرمان رسالتش گستردى و براق را مسخّر او فرمودى و روح پاك وى را به سوى آسمان خود به معراج بردى و علم گذشته و آينده، تا انقضاء خلقت را به او به وديعت سپردى.

ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ، وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئيلَ وَ ميكائيلَ، وَالْمُسَوِّمينَ مِنْ مَلائِكَتِكَ، وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دينَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ ذلِكَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ، وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ، لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ، فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً، وَ قُلْتَ:إِنَّما يُـريـدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الـرِّجْسَ أَهْـلَ الْبَيْتِ، وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً، ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، مَوَدَّتَهُمْ فى­كِتابِكَ، فَقُلْتَ: قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً، إِلَّا­الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَ قَلْتَ:­ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ
آنگاه او را به واسطه رعب و ترس دشمن از او، بر دشمنان مظفّر و منصور گردانيدى و جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان با اسم و رسم و مقام را گرداگردش فرستادى. و به او پيروزى دينش را بر تمام اديان عالم به رغم مشركان وعده فرمودى و اين ظفر پس از آن بود كه رسول اكرم را (بعد از هجرت) باز، تو او را با فتح و ظفر به خانه كعبه مكان صدق اهل بيت باز گردانيدى و براى او و اهل بيتش، آن خانه مكه را اول بيت و نخستين خانه براى عبادت بندگان مقرر فرمودى. و (خاندانش را) وسيله هدايت عالميان گردانيدى. اين خانه آيات و نشانه­هاى آشكار ايمان و مقام ابراهيم خليل بود و محل امن و امان بر هر كس كه در آن داخل مى شد. و درباره خاندان رسول فرمودى: البته خدا از شما اهل بيت رسول هر رجس و ناپاكى را دور مى سازد و كاملاً پاك و مبرّا مى گرداند. سپس مُزد محمد که درود تو بر او خاندانش باد؛ را دوستي آنان مقرّر کردي و در کتاب خود فرمودي: بگو من از شما مُزدي نمي خواهم، الا مودّت خويشانم. باز فرمودى: بگو همان اجر رسالتى را كه خواستم؛ باز به نفع شما خواستم.

وَ قُلْتَ: ما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ­، إلّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبيلاً، فَكانُوا هُمُ السَّبيلَ إِلَيْكَ، وَالْمَسْلَكَ إِلى رِضْوانِكَ، فَلَمَّا­انْقَضَتْ أَيّامُهُ، أَقامَ وَلِيَّهُ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ، صَلَواتُكَ عَلَيْهِما وَ آلِهِما، هادِياً إِذْ كانَ هُوَ الْمُنْذِرَ، وِ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ، فَقالَ وَالْمَلَأُ أَمامَهُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ قالَ: مَنْ كُنْتُ أَنَا نَبِيَّهُ فَعَلِىٌّ أَميرُهُ، وَ قالَ: أَنَا وَ عَلِىٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ، وَ سائِرُ ­النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّى، وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هرُوْنَ مِنْ مُوسى، فَقالَ لَهُ: أَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هرُوْنَ مِنْ مُوسى، إِلّا أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى،
و باز فرمودى: بگو من از شما امّت اجر رسالتى نمى خواهم، جز آنكه شما راه خدا را پيش گيريد. پس (مي­توان فهميد) اهل بيت رسول، طريق و رهبر به سوى تواند در راه بهشت رضوان تواند. و هنگامى كه دوران عمر پيغمبرت سپرى گشت، وصى و جانشين خود على بن ابى طالب (صلوات اللَّه عليهما وآلهما) را به هدايت امت برگماشت. چون او منذر و براى هر قوم هادى امّت بود. پس رسول اكرم در حالى كه امّت همه در پيش بودند؛ فرمود: هر كس كه من پيشوا و دوست و ولىّ او بودم؛ پس از من، على مولا و امام و پيشواى او خواهد بود. بارالها دوست بدار هر كه على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كه على را دشمن بدارد و يارى كن هر كه على را يارى كند و خوار ساز هر كه على را خوار سازد. باز فرمود: هر كس من پيغمبر او هستم؛ على امير و فرماندار اوست. باز فرمود: من و على هر دو شاخه­هاى يك درخـتـيـم و سـايـريـن از درختهـاى مختلفند. و پيغمبر على را نسبت به خود، به مقام هارون نسبت به موسى نشاند؛ جز آنكه فرمود: پس از من پيغمبرى نيست.

وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ، وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ ما حَلَّ لَهُ، وَ سَدَّ الْأَبْوابَ إِلّا بابَهُ، ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِكْمَتَهُ، فَقالَ: أَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ أَرادَ الْمَدينَةَ وَالْحِكْمَةَ فَلْيَأْتِها مِنْ بابِها، ثُمَّ قالَ: أَنْتَ أَخى وَ وَصِيّى وَ وارِثى، لَحْمُكَ مِنْ لَحْمى، وَ دَمُكَ مِنْ دَمى، وَ سِلْمُكَ سِلْمى، وَ حَرْبُكَ حَرْبى، وَالْإيمانُ مُخالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَكَ كَما خالَطَ لَحْمى وَ دَمى، وَ أَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَليفَتى، وَ أَنْتَ تَقْضى دَيْنى، وَ تُنْجِزُ عِداتى، وَ شيعَتُكَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّةِ، وَ هُمْ جيرانى، وَ لَوْلا أَنْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى،
باز رسول اكرم دختر گراميش كه سيّده زنان عالم است، را به على تزويج فرمود. باز حلال كرد بر على آنچه بر خود پيغمبر حلال بود (از آنكه با حال جنابت تنها بر رسول و على به مسجد پيغمبر درآمدن حلال بود و بر غيرشان حرام). و باز تمام درهاى منازل اصحاب را كه به مسجد رسول باز بود، به حكم خدا بست غير در خانه على. آنگاه رسول اسرار علم و حكمتش را نزد على به وديعه گذاشت و فرمود: من شهر علم هستم و على دَرِ آن شهر. پس هر كه بخواهد در اين مدينه علم و حكمت وارد شود، از درگاهش بايد وارد گردد. آنگاه فرمود: تو برادر من، وصىّ من و وارث من هستى. گوشت و خون تو، گوشت و خون من است. صلح و جنگ با تو، صلح و جنگ با من است و ايمان چنان با گوشت و خون تو آميخته شده كه با گوشت و خون من آميخته­اند. تو فردا جانشين من بر حوض كوثر خواهى بود و پس از من، تو اداء قرض من مى كنى و وعده­هايم را انجام خواهى داد. شيعيان تو در قيامت بر كرسيهاى نور با روى سفيد در بهشت ابد، اطراف من قرار گرفته­اند و آنها همسايه من هستند. اگر تو يا على بعد از من ميان امتم نبودى، اهل ايمان به مقام معرفت نمى رسيدند.

وَ كانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ، وَ نُوراً مِنَ الْعَمى، وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتينَ، وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ، لا يُسْبَقُ بِقَرابَةٍ فى رَحِمٍ، وَ لا بِسابِقَةٍ فى دينٍ، وَلا يُلْحَقُ فى مَنْقَبَةٍ مِنْ مَناقِبِهِ، يَحْذُو حَذْوَ­الرَّسُولِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِما وَآلِهِما، وَ يُقاتِلُ عَلَى التَّأْويلِ، وَلا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ، قَـدْ وَتَـرَ فيهِ صَناديدَ الْعَرَبِ، وَ قَتَلَ أَبْطالَهُمْ، وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ، فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً، بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ، فَأَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ، وَ أَكَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ، حَتّى قَتَلَ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ وَ لَمّا قَضى نَحْبَهُ، وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرينَ، يَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلينَ،
همانا على بود كه بعد از رسول اكرم؛ امت را از ضلالت و گمراهى و كفر و نابينايى، به مقام هدايت و بصيرت مى رسانيد. او حبل­اللَّه متين در راه مستقيم حق براى امت است. هيچ كس به قرابت با رسول، بر او سبقت نيافته و در اسلام و ايمان بر او سبقت نگرفته. و نه كسى به او در مناقب و اوصافِ كمال خواهد رسيد. تنها قدم به قدم از پى رسول اكرم، على راه پيمود كه درود خدا بر هر دو و بر آل اطهارشان باد. و على است كه بر تأويل (و حقايق و مقاصد اصلى قرآن) جنگ مى كند و در راه رضاى خدا از ملامت و سرزنش بدگويان باك ندارد. و در راه خدا، خونهاى صناديد و گردنكشان عرب را به خاك ريخت و شجاعان و پهلوانانشان را به قتل رساند و سركشان را مطيع و منقاد كرد. در نتيجه دلهايشان پر از حقد و كينه، از واقعه جنگ بدر و حنين و خيبر و غيره گرديد و بازماندگانشان كينه على را در دل گرفتند. و در اثر آن كينه پنهانى، بر دشمنى او قيام كردند و به مبارزه و جنگ با او هجوم آوردند. تا آنكه ناگزير او هم با عهد شكنان امّت (طلحه و زبير) و با ظالمان و ستمكاران (معاويه و ياران او) و با خوارج مرتد از دين در نهروان به قتال برخاست. و چون نوبت اجلش فرا رسيد و شقى­ترين خلق (اول و) آخر عالم؛ پيروى از شقى­ترين خلق اول نمود.

لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،فِى الْهادينَ بَعْدَ الْهادينَ، وَالْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلى مَقْتِهِ، مُجْتَمِعَةٌ عَلى قَطيعَةِ رَحِمِهِ، وَ إِقْصاءِ وُلْدِهِ، إِلَّا الْقَليلَ مِمَّنْ وَفي لِرِعايَةِ الْحَقِّ فيهِمْ، فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَ سُبِىَ مَنْ سُبِىَ، وَ أُقْصِىَ مَنْ أُقْصِىَ، وَ جَرَى الْقَضاءُ لَهُمْ بِما يُرْجى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ، إِذْ كانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِِ، يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ، وَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً، وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ، فَعَلَىالْأَطائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِما وَ آلِهِما، فَلْيَبْكِ الْباكُونَ، وَ إِيّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النّادِبُونَ،
در نتيجه فرمان رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله را درباره هاديان خلق، يكى بعد از ديگرى امتثال نكردند و امت همه كمر بر دشمنى آنها بسته و بر قطع رحم پيغمبر و دور كردن اولاد طاهرينش متفق شدند. جز قليلى از مؤمنان حقيقى كه حقّ اولاد و رسول را رعايت كردند. تا آنكه به ظلم ستمكاران امت، گروهى را كشته و جمعى اسير و فرقه­اى هم دور از وطن خود شدند. و قلم قضا بر آنها جارى شد به چيزى كه اميد از آن، حسن ثواب و پاداش نيكو است. چون زمين ملك خداست و هر كه از بندگان را بخواهد، وارث ملك زمين خواهد كرد و عاقبت نيك عالم با اهل تقوى است. و پروردگار ما از هر نقص و آلايش پاك و منزه است و وعدة او قطعى و محقق­الوقوع است و ابداً در وعده پروردگار خلاف نيست و در هر كار در كمال اقتدار و علم و حكمت است. پس بايد گريه کنندگان، بر پاكان اهل بيت پيغمبر و على صلى اللَّه عليهما وآلهما گريه كنند و بر آن مظلومان عالم، ندبه و فغان نمايند.

وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرِفِ الدُّمُوعُ ، وَلْيَصْرُخِ الصّارِخُونَ، وَ يَضِجَّ الضّاجُّونَ، وَ يَعِجَّ الْعاجُّونَ،
أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ؟ أَيْنَ أَبْناءُ الْحُسَيْنِ؟
صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ، وَ صادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ،
أَيْنَ السَّبيلُ بَعْدَ السَّبيلِ؟أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ؟أَيْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ؟أَيْنَ الْأَقْمارُ الْمُنيرَةُ؟أَيْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ؟أَيْنَ أَعْلامُ الدّينِ، وَ قَواعِدُ الْعِلْمِ؟أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتى لا تَخْلُوا مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِيَةِ؟
و براى مثل آن بزرگواران؛ اشك از ديدگان بارند و ناله و زارى و ضجّه و شيون از دل بركشند كه [ اى پروردگار ] كجاست حسن بن على؟ كجاست حسين بن على؟آن پاكان و راستگويان عالم كجايند آنها که يکي بعد از ديگرى، رهبر راه خدا و برگزيده از خلق خدا بودند؟ كجا رفتند تابان خورشيدها؟ کجايند آن فروزان ماهها؟ كجا رفتند ستارگان درخشان ؟كجا رفتند آن رهنمايان دين و اركان علم و دانش؟ كجاست حضرت بقية اللَّه كه عالم خالى از عترت هادى امت نخواهد بود؟

أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ؟أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟أَيْنَ الْمُرْتَجى لِإِزالَةِ الْجَورِ وَالْعُدْوانِ؟أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْديدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ؟أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّريعَةِ؟أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْياءِ الْكِتابِ وَ حُدُودِهِ؟أَيْنَ مُحْيى مَعالِمِ الدّينِ وَ أَهْلِهِ؟أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدينَ؟ أَيْنَ هادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَالنِّفاقِ؟أَيْنَ مُبيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَالْعِصْيانِ وَالطُّغْيانِ؟أَيْنَ حاصِدُ فُرُوعِ الْغَىِّ وَالشِّقاقِ؟
كجاست آنكه براى بركندن ريشه ظالمان و ستمگران عالم مهيا گرديده؟ كجاست آنكه منتظريم اختلاف و كج رفتاريهاى اهل عالم را به راستى و اصلاح كند؟ كجاست آنكه اميدواريم اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد؟ كجاست آنكه براى تجديد فرائض و سنن اسلام كه محو و فراموش گرديده؛ ذخيره است؟ كجاست آنكه براى برگردانيدن ملّت و شريعت مقدّس اسلام اختيار گرديده؟ كجاست آنكه آرزومنديم كتاب و حدود آن را احيا سازد؟ كجاست آنكه دين، ايمان و اهل ايمان را زنده گرداند؟ كجاست آنكه شوكت ستمكاران و متعديان را در هم مى شكند؟ كجاست آنكه بنا و سازمانهاى شرك و نفاق را ويران مى كند؟ كجاست آنكه فسق و عصيان و طغيان را هلاك و نابود مى گرداند؟ كجاست آنكه براي کندن ريشة گمراهى و دشمنى مهياست؟

أَيْنَ طامِسُ آثارِ الزَّيْغِ وَالْأَهْواءِ؟ أَيْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْكِذْبِ وَالْاِفْتِراءِ؟ أَيْنَ مُبيدُ الْعُتاةِ وَالْمَرَدَةِ؟ أَيْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنادِ وَالتَّضْليلِ وَالْإِلْحادِ؟ أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِياءِ، وَ مُذِلُّ الْأَعْداءِ؟ أَيْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَى التَّقْوى؟ أَيْنَ بابُ اللَّهِ الَّذى مِنْهُ يُؤْتى؟ أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ؟ أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ؟ أَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رايَةِ الْهُدى؟ أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا؟ أَيْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِياءِ وَ أَبْناءِ الأَنْبِياءِ؟
كجاست آنكه انديشه باطل و هواهاى نفسانى را نابود مى سازد؟كجاست آنكه ريسمان دروغ و افتراء را قطع خواهدكرد؟ كجاست آنكه متكبرانِ سركش را هلاك و نابود مى گرداند؟ كجاست آنكه مردم ملحد، معاند و گمراه كننده را بيچاره کند؟ كجاست آنكه دوستان را عزيز و دشمنان را ذليل خواهد كرد؟ كجاست آنكه مردم را بر وحدت كلمه و تقوى مجتمع مى سازد؟ كجاست باب الهى كه از آن وارد مى شوند؟ كجاست آن وجه الهى كه دوستان به سوى او روى آوردند؟ كجاست آن وسيله كه بين آسمان و زمين پيوسته است؟ كجاست صاحب روز فتح و برافرازنده پرچم هدايت در عالم؟ كجاست آنكه پريشانيهاى خلق را اصلاح و دلها را خشنود مى سازد؟ كجاست آنکسي كه از ظلم امتّ بر انبياء و اولاد انبياء دادخواهى مى كند؟

أَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ؟ أَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَيْهِ وَافْتَرى؟ أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى يُجابُ إِذا دَعي؟ أَيْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى؟ أَيْنَ ابْنُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى؟ وَابْنُ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى؟ وَابْنُ خَديجَةَ الْغَرّاءِ؟ وَابْنُ فاطِمَةَ الْكُبْرى؟ بِأَبى أَنْتَ وَ أُمّى وَ نَفْسى لَكَ الْوِقاءُ وَالْحِمى، يَابْنَ السّادَةِ الْمُقَرَّبينَ، يَابْنَ النُّجَباءِ الْأَكْرَمينَ، يَابْنَ الْهُداةِ الْمَهْدِيّينَ، يَابْنَ الْخِيَرَةِ الْمُهَذَّبينَ
کجاست آنکه انتقام خون شهيد کربلا را خواهد گرفت؟ كجاست آنكه خدا بر ستمكاران و تهمت زنندگان، او را پيروز مى گرداند؟ كجاست آنكه دعاى خلق پريشان را اجابت مى كند؟ كجاست آن بالاترين خلايق و صاحب نيكوكارى و تقوى؟ كجاست فرزند پيغمبر محمد مصطفى؟ و فرزند على مرتضى ؟ و فرزند خديجه بلند مقام ؟ و فرزند فاطمه زهرا بزرگترين زنان عالم؟ پدر و مادرم فداى تو؛ جانم نگهدار و حامى ذات پاك تو باد اى فرزند بزرگان مقربان خدا. اى فرزند اصيل و شريف بزرگوارترين اهل عالم؛ اى فرزند هاديان هدايت يافته؛ اي فرزند بهترين مردان مهذّب؛

يَابْنَ الْغَطارِفَةِ الْأَنْجَبينَ، يَابْنَ الْأَطائِبِ الْمُطَهَّرينَ، يَابْنَ الْخَضارِمَةِ الْمُنْتَجَبينَ، يَابْنَ الْقَماقِمَةِ الْأَكْرَمينَ، يَابْنَ الْبُدُورِ الْمُنيرَةِ، يَابْنَ السُّرُجِ الْمُضيئَةِ، يَابْنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَةِ، يَابْنَ الْأَنْجُمِ الزّاهِرَةِ، يَابْنَ السُّبُلِ الْواضِحَةِ، يَابْنَ الْأَعْلامِ اللّائِحَةِ، يَابْنَ الْعُلُومِ الْكامِلَةِ، يَابْنَ السُّنَنِ الْمَشْهُورَةِ، يَابْنَ الْمَعالِمِ الْمَأْثُورَةِ، يَابْنَ الْمُعْجِزاتِ الْمَوْجُودَةِ، يَابْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ، يَابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ، يَابْنَ النَّبَأِ الْعَظيمِ، يَابْنَ مَنْ هُوَ فى أُمِّ الْكِتابِ لَدَى اللَّهِ عَلِىٌّ حَكيمٌ، يَابْنَ الْآياتِ وَالْبَيِّناتِ، يَابْنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ، يَابْنَ الْبَراهينِ الْواضِحاتِ الْباهِراتِ، يَابْنَ الْحُجَجِ الْبالِغاتِ، يَابْنَ النِّعَمِ السّابِغاتِ، يَابْنَ طه وَالْمُحْكَماتِ،
اىفرزند مهتران شرافتمندان خلق؛ اى فرزند نيكوترين پاكان عالم؛ اى فرزند جوانمردان و برگزيدگان؛ اى فرزند گرامي­ترِ مهتران؛ اى فرزند تابان ماه­ها و فروزان چراغها و درخشان ستارگان؛ اى فرزند راههاى روشن خدا؛ اى فرزند نشانهاى آشكار حق؛ اى فرزند علوم (و معارف) كامل الهى؛ اى فرزند سنن و قوانين معروف آسمانى؛ اى فرزند معالم و آثار ايمان كه مذكور است (در تمام كتب انبياء و غيره)؛ اى فرزند معجزات محقق و موجود؛ اى فرزند راهنمايان آشکار و مشهود خلق؛ اى فرزند صراط مستقيم خدا؛ اى فرزند خبر عظيم؛ اى فرزند كسى كه در امّ الكتاب (علم حق) نزد خدا على و حكيم است؛ اى فرزند حجّتهاى واضح الهى؛ اى فرزند ادلّه روشن حق؛ اى فرزند برهانهاى واضح و آشكار خدا؛ اى فرزند حجّتهاى بالغه الهى؛ اى فرزند نعمتهاى عام الهى؛ اى فرزند طه و محكمات قرآن

يَابْنَ يس وَالذّارِياتِ، يَابْنَ الطُّورِ وَالْعادِياتِ، يَابْنَ مَنْ دَني فَتَدَلّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى، دُنُوّاً وَاقْتِراباً مِنَ الْعَلِىِّ الْأَعْلى، لَيْتَ شِعْرى أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوى، بَلْ أَىُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرى، أَبِرَضْوى أَوْ غَيْرِها أَمْ ذى طُوى؛ عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى، وَلا أَسْمَعُ لَكَ حَسيساً وَلا نَجْوى، عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ تُحيطَ بِكَ دُونَىِ الْبَلْوى، وَلا يَنالُكَ مِنّى ضَجيجٌ وَلا شَكْوى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنّا، بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا،
و اي فرزند ياسين و ذاريات؛ اى فرزند سوره طور و عاديات؛ اى فرزند آنکه خداوند در حقّش فرمود: دنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى كه نسبت به حضرت على اعلاى الهى مقرت ترين مقام است. كاش مى دانستم كجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد يافت؟ آيا به كدام سرزمين اقامت دارى؟ آيا به زمين رضوان يا غير آن؛ يا به ديار ذوطوى متمكن گرديده­اى؟بسيار سخت است بر من كه خلق را همه ببينم و ترا نبينم و هيچ از تو صدايى حتى آهسته هم بگوش من نرسد.بسيار سخت است بر من بواسطه فراق تو؛ و اينکه تو به تنهايي گرفتار باشي و نالة من نيز به حضرتت نرسد و شكوه به تو نتوانم. به جانم قسم كه تو آن حقيقت پنهانى كه دور از ما نيستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مايى، كه ابداً جدا نيستى.

بِنَفْسى أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شائِقٍ يَتَمَنّى، مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَكَراً فَحَنّا بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ عَقيدِ عِزٍّ لا يُسامى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ أَثيلِ مَجْدٍ لا يُجارى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهى
بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ نَصيفِ شَرَفٍ لا يُساوى إِلى مَتى أَحارُ فيكَ يا مَوْلاىَ وَ إِلى مَتى، وَ أَىَّ خِطابٍ أَصِفُ فيكَ وَ أَىَّ نَجْوى عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ أُجابَ دُونَكَ وَ أُناغى عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَ يَخْذُلَكَ الْوَرى عَزيزٌ عَلَىَّ أَنْ يَجْرِىَ عَلَيْكَ دُونَهُمْ ما جَرى
به جانم قسم كه تو، همان آرزوى قلبى و مشتاق اليه مرد و زنِ اهل ايمانى كه هر دلى از زيادت شوق او نالة مى زند.به جانم قسم تو آن عزّتي هستي که هم طرازي ندارد.به جانم قسم تو آن عظمتي هستي که هم قطاري ندارد. از آن نعمتهاى خاص عالى خداوندي، كه مثل و مانند نخواهد داشت. به جانم قسم كه تو از آن خاندان عدالت و شرفى كه احدى برابرى با شما نتواند كرد. اى مولاى من؛ تا كى در (انتظار) شما حيران و سرگردان باشيم؟ تا به كى و به چگونه خطابى درباره تو توصيف كنم و چگونه راز دل گويم؟ اى مولاى من بر من بسى سخت است كه پاسخ، از غير تو يابم. سخت است بر من از تو بگويم و خلق تو را واگذارند. سخت و مشكل است بر من كه بر تو ماجراي ديگرى (غيبت ممتد) پيش آمد.

هَلْ مِنْ مُعينٍ فَأُطيلَ مَعَهُ الْعَويلَ وَالْبُكاءَ؟ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُساعِدَ جَزَعَهُ إِذا خَلا؟ هَلْ قَذِيَتْ عَيْنٌ فَساعَدَتْها عَيْنى عَلَى الْقَذى؟ هَلْ إِلَيْكَ يَابْنَ أَحْمَدَ سَبيلٌ فَتُلْقى؟ هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنا مِنْكَ بِعِدَهٍ فَنَحْظى؟ مَتى نَرِدُ مَناهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَرْوى؟ مَتى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مائِكَ فَقَدْ طالَ الصَّدى؟ مَتى نُغاديكَ وَ نُراوِحُكَ فَنُقِرُّ عَيْناً؟ مَتى تَرانا وَ نَراكَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِواءَ النَّصْرِ تُرى؟ أَتَرانا نَحُفُّ بِكَ وَ أَنْتَ تَأُمُّ الْمَلَأَ، وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلاً؟
آيا كسى هست كه مرا يارى كند تا بسى نالة فراق و فرياد و فغان طولانى از دل بركشم؟ كسى هست كه جزع و زارى كند؟ آيا چشمى مى گريد تا چشم من هم با او مساعدت كند و زار زار بگريد؟ اى پسر پيغمبر آيا به سوى تو راه ملاقاتى هست؟ آيا امروز به فردايى مى رسد كه به ديدار جمالت بهره مند شويم؟ آيا كى شود كه بر جويبارهاى رحمت درآييم و سيراب شويم؟ كى شود در چشمه آب زلال (ظهور) تو، ما غرقه شويم؛ كه عطش ما طولانى گشت؟ كى شود كه ما با تو صبح و شام كنيم تا چشم ما به جمالت روشن شود؟ كى شود كه تو ما را و ما تو را ببينيم، هنگامى كه پرچم نصرت و پيروزى در عالم برافراشته­اى؟ آيا خواهيم ديد كه ما به گرد تو حلقه زده و تو با سپاه تمام روى زمين را پر از عدل و داد كرده باشى؟

وَ أَذَقْتَ أَعْداءَكَ هَواناً وَ عِقاباً، وَ أَبَرْتَ الْعُتاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ، وَ قَطَعْتَ دابِرَ الْمُتَكَبِّرينَ، وَاجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظّالِمينَ، وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ أَنْتَ كَشّافُ الْكُرَبِ وَالْبَلْوى، وَ إِلَيْكَ أَسْتَعْدى فَعِنْدَكَ الْعَدْوى، وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ وَالدُّنْيا، فَأَغِثْ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ. عُبَيْدَكَ الْمُبْتَلى، وَ أَرِهِ سَيِّدَهُ يا شَديدَ الْقُوى، وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسى وَالْجَوى، وَ بَرِّدْ غَليلَهُ يا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى، وَ مَنْ إِلَيْهِ الرُّجْعى وَالْمُنْتَهى، اَللّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبيدُكَ التّائِقُونَ إِلى وَلِيِّكَ، الْمُذَكِّرِ بِكَ وَ بِنَبِيِّكَ، خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَ مَلاذاً، وَ أَقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَ مَعاذاً، وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنينَ مِنّا إِماماً، فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِيَّةً وَ سَلاماً،
و دشمنانت را كيفر خوارى و عقاب بچشانى و سركشان و كافران و منكران خدا را نابود گردانى و ريشه متكبّران عالم و ستمكاران جهان را از بيخ بركنى، تا با خاطر شاد ما به الحمد لله رب العالمين لب برگشاييم. اى خدا تو برطرف كننده غم و اندوه دلهايى، من از تو داد دل مى خواهم كه تويى دادخواه و تو خداى دنيا و آخرتى. بارى به داد ما برس اى فريادرس فرياد خواهان. بندة ضعيف بلا و ستم رسيده را درياب و سيّد او را براى او ظاهر گردان. اى خداى بسيار مقتدر و توانا؛ لطف كن و ما را به ظهورش از غم و اندوه و سوز دل بِرَهان و حرارت قلب ما را فرو نشان. اى خدايى كه بر عرش، استقرار ازلى دارى و رجوع همه عالم به سوى تست و منتهى به حضرت تست. اى خدا ما بندگان حقيرت، مشتاق ظهور ولىّ توييم كه او ياد آور تو و رسول تست. او را براى عصمت و نگهدارى و پناه دين و ايمان ما آفريده­اى و او را برانگيخته­اى تا قوام و حافظ و پناه خلق باشد و او را براى اهل ايمان از ما بندگانت، امام و پيشوا قرار دادى. پس تو از ما به آن حضرت سلام و تحيت برسان .

وَ زِدْنا بِذلِكَ يا رَبِّ إِكْراماً، وَاجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنا مُسْتَقَرّاً وَ مُقاماً، وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْديمِكَ إِيّاهُ أَمامَنا، حَتّى تُورِدَنا جِنانَكَ، وَ مُرافَقَةَ الشُّهَداءِ مِنْ خُلَصائِكَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ رَسُولِكَ السَّيِّدِ الْأَكْبَرِ، وَ صَلِّ عَلى أَبيهِ السَّيِّدِ الْأَصْغَرِ، وَ جَدَّتِهِ الصِّدّيقَةِ الْكُبْرى، فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ، وَ عَلى مَنِ­اصْطَفَيْتَ مِنْ آبائِهِ الْبَرَرَةِ، وَ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ وَ أَتَمَّ وَ أَدْوَمَ وَ أَكْثَرَ وَ أَوْفَرَ ما صَلَّيْتَ عَلى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيائِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً لا غايَةَ لِعَدَدِها، وَ لا نِهايَةَ لِمَدَدِها، وَ لا نَفادَ لِأَمَدِها اَللّهُمَّ وَ أَقِمْ بِهِ الْحَقَّ
و بدين واسطه مزيد كرامت ما گردان و قرارگاه آن حضرت (آنچه باعث قرار و آرامش او مي­شود) را قرارگاه و آرام بخش شيعيان قرار ده و به واسطه پيشوايى او بر ما نعمت را تمام گردان. تا آن بزرگوار به هدايتش، ما را در بهشتهاى تو داخل سازد و با شهيدان راه تو و دوستانِ خاص تو رفيق گرداند. اى خدا درود فرست بر محمد و آل محمد و باز هم درود فرست بر محمد، جدّ امام زمان كه رسول تو، سيّد و بزرگترين پيغمبران است و بر على جدّ ديگرش كه سيّد سلحشور حمله­ کننده در راه جهاد توست. و بر جدّه او صديقه كبرى فاطمه دختر حضرت محمد و بر آنان كه تو برگزيدى از پدران نيكوكار او بر همه آنان و بر او فرست بهتر و كاملتر و پيوسته و دائمى و بيشتر و وافرترين درود و رحمتى كه بر احدى از برگزيدگان و نيكان خلقت چنين رحمتى كامل عطا كردى. و باز رحمت و درود فرست بر او رحمتى كه شمارش بى حدّ و انبساطش بي­انتها و جاوداني و همچنين زمانش بى پايان باشد و تمام نگردد. اى خدا به آن حضرت، دين حق را پاينده دار.

وَ أَدْحِضْ بِهِ الْباطِلَ، وَ أَدِلْ بِهِ أَوْلِياءَكَ، وَ أَذْلِلْ بِهِ أَعْداءَكَ، وَ صِلِ اللّهُمَّ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُ، وُصْلَةً تُؤَدّى إِلى مُرافَقَةِ سَلَفِهِ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ يَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ، وَ يَمْكُثُ فى ظِلِّهِمْ، وَ أَعِنّا عَلى تَأْدِيَةِ حُقُوقِهِ إِلَيْهِ، وَالْاِجْتِهادِ فى طاعَتِهِ، وَاجْتِنابِ مَعْصِيَتِهِ، وَامْنُنْ عَلَيْنا بِرِضاهُ، وَ هَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ، وَ دُعاءَهُ وَ خَيْرَهُ، ما نَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ فَوْزاً عِنْدَكَ، وَاجْعَلْ صَلاتَنا بِهِ مَقْبُولَةً، وَ ذُنُوبَنا بِهِ مَغْفُورَةً، وَ دُعاءَنا بِهِ مُسْتَجاباً؛ وَاجْعَلْ أَرْزاقَنا بِهِ مَبْسُوطَةً، وَ هُمُومَنا بِهِ مَكْفِيَّةً،
و (بوسيله او) اهل باطل را محو و نابود ساز و دوستانت را با آن حضرت (به راه معرفت و سعادت) هدايت فرما و دشمنانت را به واسطه او ذليل و خوار گردان. اى خداى منان ما او را پيوند و اتصالى كامل ده كه منتهى شود به رفاقت ما با پدرانش (در دنيا و آخرت) و ما را از آن كسان قرار ده كه چنگ به دامان آن بزرگواران زده است و در سايه آنان زيست مى كنند. و ما را در اداء حقوق آن حضرت و جهد و كوشش در طاعتش و دورى از عصيانش يارى فرما. و بر ما به رضا و خشنودى آن حضرت منّت گذار و رأفت و مهربانى و دعاى خير و بركت وجود مقدس را به ما موهبت فرما. تا بدين واسطه ما به رحمت واسعه و فوز سعادت نزد تو نائل شويم و به واسطه (توسل) به آن حضرت، نماز (و طاعات) ما را مقبول و گناهان ما را آمرزيده و دعاى ما را مستجاب ساز؛ و همّ و غمّ ما را بواسطه او برطرف و کفايت فرما.

وَ حَوائِجَنا بِهِ مَقْضِيَّةً، وَ أَقْبِلْ إِلَيْنا بِوَجْهِكَ الْكَريمِ، وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا إِلَيْكَ، وَانْظُرْ إِلَيْنا نَظْرَةً رَحيمَةً، نَسْتَكْمِلُ بِهَا الْكَرامَةَ عِنْدَكَ، ثُمَّ لا تَصْرِفْها عَنّا بِجُودِكَ، وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، بِكَأْسِهِ وَ بِيَدِهِ رَيّاً رَوِيّاً، هَنيئاً سائِغاً، لا ظَمَاَ بَعْدَهُ، يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
و روزي هاى ما را به واسطه او وسيع و حاجتهاى ما را برآورده گردان. و بر ما به وجه كريم (و رحمت با كرامت) اقبال و توجه فرما و تقرّب و توسل ما را به سوى خود بپذير و بر ما به رحمت و لطف نظر فرما تا ما بدان نظر لطف كرامت نزد تو را به حدّ كمال رسانيم. آنگاه ديگر هرگز نظر لطف را از ما به كرامت باز مگير و ما را از حوض كوثر جدّ پيغمبر صلى اللَّه عليه وآله به كاسه او و به دست او سيراب كن. سيرابى كامل گوارايى كه بعد از آن سيراب شدن، ديگر تشنه نشويم اى مهربان ترين مهربانان.
[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:دعایی ندبه ,متن دعایی ندبه ,دعایی ندبه با صوت,, ] [ 6:19 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

علی تکتاز

بیوگرافی کامل علی تکتا - biography ali takta

ali takta بیوگرافی کامل علی تکتا

 

علی تکتا متولد خرداد ماه سال ۱۳۶۵ در تهران و ساکن تهرانپارس است.

تکتا اسم مستعار اوست که مفهوم دیگری از کلمه ی یکتاست و دلیل دیگر انتخاب این اسم فارسی بودن و نادر بودن آن است

آغاز فعالیت جدی او در موسیقی در سال ۱۳۸۷ بود که پیش از آن نیز ۴ سال با موسیقی کم و بیش آشنا بوده و فعالیت کرده است

فعالیت رسمی او در امور آهنگسازی و تنظیم و خوانندگی از سال ۱۳۸۸ و با آلبوم سالی به سالی شروع شد

قبل از آلبوم اول نیز تک آهنگ هایی از وی در سایت ها و بعضاً سایت های منبع پخش شده بود که کارها تمرینی بوده و علی تکتا این آثار را جزء کار های رسمی خود عنوان نمی کند و تنها کار هایی را تایید می کند که در این سایت قرار گرفته اند

www.alitakta.ir

آهنگساز و ترانه سرا و تنظیم کننده ی تمام کارهایش خودش می باشد

علی تکتا در تمام مدت فعالیت خود دوره ی آموزشی ندیده و به دلایلی هیچ دوره ای نگذرانده و آثار او از ابتدا تا به حال تجربه ی شخصی اوست و حاصل شنیدن مداوم به آثاری که اکثراً غربی بوده و آثاری که از نظر ملودی ارتباطی با سبک کاری او نداشته اند اما کمک زیادی به درک بهتر او کرده اند می باشد

کم و کاستی هایی در این مسیر وجود داشته از جمله امکانات پابه ای و کافی برای ارائه ی اثری بهتر و مشکلاتی که برطرف کردن آنها نیاز به زمان بیشتر است

:و در آخر حرف های خودمونی علی تکتا با مخاطبان و هواداران

تفکرم اینه که یک اثر زیبا می تونه بهتر از یک آلبوم باشه . حالا تصور کنید که این آلبوم هر اثرش به اندازه ی یک آلبوم ارزش داشته باشه

تمام تلاشم اینه که تا میتونم موسیقی رو با همه ی اصولش بفهمم و با تجربه و حرکت رو به جلو بهتر از دیروز به راهم ادامه بدم تا بتونم همیشه حرفی جدید برای گفتن داشته باشم

تشنه ی انقادم چون از اینکه کاری انجام بدم که به دل کسانی ننشیه شدیداً رنج می برم و تا مدت زیادی با خودم کلنجار میرم

همیشه در حال کسب تجربه و شنیدن بیشتر به آثار رده بالا هستم و خودم رو روزی در اون جایگاه ها می بینم

همیشه موفق و پیروز باشید.

[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:علی تکتاز,اهنگهای جدید علی تکتاز,عکس علی تکتاز ,همسر علی تکتاز, ] [ 6:16 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

سید جلال حسینی

 
شناسنامه
نام کامل سید جلال حسینی
زادروز ۳ فوریه ۱۹۸۲
زادگاه انزلی، پرچم ایران ایران
قد ۱.۸۴ متر
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی پرسپولیس
شمارهٔ پیراهن ۴
پُست مدافع
باشگاه‌های جوانان
  ملوان بندر انزلی
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌ها باشگاه‌ها بازی (گل)
۲۰۰۵-۲۰۰۴
۲۰۰۹-۲۰۰۵
۲۰۱۲-۲۰۰۹
۲۰۱۲-تاکنون
ملوان بندر انزلی
سایپا کرج
سپاهان اصفهان
پرسپولیس
۳۰ (۵)
۱۱۷ (۸)
۹۴ (۴)
۱۵ (۱)
تیم ملی
۲۰۰۵-۲۰۰۳
۲۰۰۶
۲۰۱۰
۲۰۰۷-اکنون
تیم ملی امید
تیم ملی امید
تیم ملی امید
تیم ملی

۶ (۱)
۷ (۴)
۷۲ (۵)

سید جلال حسینی (زادهٔ ۱۴ بهمن ۱۳۶۰ - انزلی) بازیکن فوتبال اهل ایران است. او اکنون عضو تیم باشگاهی پرسپولیس و تیم ملی فوتبال ایران است.

وی سابقه عضویت در تیم‌های ملوان بندر انزلی،[۱] سایپا[۲] و سپاهان[۳] را دارد.

حسینی در سال ۱۳۹۱ به باشگاه فوتبال پرسپولیس پیوست.[۴]

[ویرایش] تیم ملی

حسینی در فوریه ۲۰۰۷ مقابل بلاروس اولین بازی ملی خود را انجام داد.

[ویرایش] افتخارات

باشگاهی
فردی

 

[ویرایش] منابع

[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:سید جلال حسنی,جلال حسینی,بهترین دفاع ایران ,دفاع مرکزی تیم فوتبال,دفا پرسپولیس, ] [ 6:14 بعد از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 19 صفحه بعد