کریستیانورونالدو

کریستیانو رونالدو

 

شناسنامه

نام کامل

کریستیانو رونالدو دوس سانتوس آویرو

زادروز

۵ فوریهٔ ۱۹۸۵(۱۹۸۵-02-0۵) ‏(۲۷ سال)

زادگاه

فونچال، مادیرا، پرتغال

قد

۱٫۸۶ متر (۶ پا ۱ اینچ)[۱]

پست

مهاجم

اطلاعات باشگاهی

باشگاه کنونی

رئال مادرید

شمارهٔ پیراهن

۷

باشگاه‌های جوانان

۱۹۹۳۱۹۹۵

آندورینها

۱۹۹۵۱۹۹۷

دیپورتیوو ناسیونال

۱۹۹۷۲۰۰۲

اسپورتینگ

باشگاه‌های حرفه‌ای*

سال‌ها

باشگاه‌ها

بازی

(گل)

۲۰۰۲۲۰۰۳

اسپورتینگ

۲۵

(۳)

۲۰۰۳۲۰۰۹

منچستر یونایتد

۱۹۶

(۸۴)

۲۰۰۹

رئال مادرید

۱۱۹

(۱۲۸)

تیم ملی

۲۰۰۱۲۰۰۲

پرتغال زیر ۱۷ سال

۹

(۶)

۲۰۰۲۲۰۰۳

پرتغال زیر ۲۰ سال

۵

(۳)

۲۰۰۳

پرتغال زیر ۲۱ سال

۶

(۱)

۲۰۰۴

پرتغال زیر ۲۳ سال

۳

(۱)

۲۰۰۳

پرتغال

۱۰۰

(۳۷)

*تعداد بازی‌ها و گل‌ها فقط مربوط به بازی‌های لیگ داخلی است و آمار به روز شده در تاریخ ۶ ژانویه ۲۰۱۳.
آمار بازی‌ها و گل‌های ملی به‌روز شده در تاریخ
۱۶ اکتبر ۲۰۱۲

کریستیانو رونالدو دوس سانتوس آویرو (به پرتغالی: Cristiano Ronaldo dos Santos Aveiro؛ زادهٔ ۵ فوریه ۱۹۸۵؛ ۲۷ سال)،[۲] فونچال) که معمولاً با نام کریستیانو رونالدو شناخته می‌شود، مهاجم فوتبالیست اهل پرتغال است که در تابستان سال ۲۰۱۰ به باشگاه فوتبال رئال مادرید پیوست و هم‌اکنون کاپیتان تیم ملی فوتبال پرتغال است. رونالدو گران‌قیمت‌ترین فوتبالیست تاریخ جهان است که رئال مادرید برای خرید او، مبلغ ادامه مطلب

مجتمع امام جمینی( ره)

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:مجتمع امام,مجتمع امام خمینی ره,عکس هشتبندی,هشتبندی, ] [ 7:46 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

بارسلونا

تیم بارسلونا قهرمان 3 دوره لیگ پشت سوم

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:بارسلونا,عکس,عکس بارسلونا,بهترین تیم,بارسلونا بهترین, ] [ 7:33 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

زندگى علمى امام باقر (ع)

زندگى علمى امام باقر (ع)

مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی


زندگى علمى امام باقر (ع)
اكنون امام باقر (ع) در زمانى كه افزون بر نيم قرن از رحلت رسول اكرم (ص) گذشته و تنشهاى فكرى و عقيدتى، شدت بيشترى يافته است، مجال مى‏يابد تا با تشكيل حوزه عظيم درسى به تصحيح انديشه‏ ها بپردازد.
مبارزه با انديشه خوارج
خوارج گر چه پس از جنگ نهروان به شدت تضعيف شدند، ولى با گذشت زمان به تجديد قوا پرداخته و هوا دارانى يافته و بعدها به شورشها و حركتهاى اجتماعى دامن زدند.
يكى از ميدانهاى رويارويى امام باقر (ع) با انديشه‏هاى منحرف، موضعگيريها و روشنگريهاى آن حضرت در رويارويى با عقايد و مشى خوارج بود.
امام باقر (ع) در برخى از تعاليم خود مى‏فرمود: به اين گروه مارقه (1) بايد گفت: چرا از على (ع) جدا شديد، با اين كه شما مدتها سر در فرمان او داشتيد و در ركابش جنگيديد و نصرت و يارى وى زمينه تقرب شما را به خداوند، فراهم مى‏آورد.
آنها خواهند گفت: امير المؤمنين (ع) در دين خدا حكم كرده است (يعنى در جنگ با معاويه حكميت را پذيرفته است در حالى كه نمى‏بايست شرعا حكميت را بپذيرد) .
به آنان بايد گفت: خداوند در شريعت پيامبر حكميت را پذيرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است.آنجا كه فرموده:
فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما (2)
هر گاه ميان زن و شوهر اختلافى رخ نمود كه احتمال دارد به جدايى منتهى شود، به انگيزه ايجاد سازش و همدلى ميان آنها، يك مرد از جانب شوهر و يك مرد از جانب زن به عنوان حكم فرستاده شوند تا اگر بناى اصلاح باشد، خدا آنان راتوفيق عطا كند.
از سوى ديگر، رسول خدا (ص) در جريان بنى قريظه براى حكميت، سعد بن معاذ را برگزيد و او به آن چه مورد امضا و پذيرش خداوند بود، حكم كرد.
به خوارج بايد گفت: آيا شما نمى‏دانيد كه وقتى امير المؤمنين (ع) حكميت را پذيرفت به افرادى كه حكميت بر عهده آنان نهاده شده بود فرمان داد تا بر اساس قرآن حكم كنند و از حكم خداوند فراتر نروند و شرط كرد كه اگر حكم آنان خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذيرفت؟ زمانى كه كار حكميت عليه على (ع) تمام شد، برخى به آن حضرت گفتند: كسى را بر خود حكم ساختى كه عليه تو حكم كرد!
امير المؤمنين (ع) در پاسخ گفت: من به حكميت كتاب خدا تن دادم، نه به حكميت يك فرد تا نظر شخصى خودش را اعمال كند.
اكنون بايد به خوارج گفت كه در كجاى اين حكميت، انحراف از حكم قرآن ديده مى‏شود! با اين كه آن حضرت بصراحت اعلام كرد كه: حكم مخالفت قرآن را رد مى‏كند. (3)
در روايتى ديگر آمده است: فردى از خوارج مدعى بود كه على (ع) در جنگ نهروان به خاطر كشتن خوارج، گرفتار ظلم شده است.وى مى‏گفت اگر بدانم كه در پهنه زمين كسى هست كه براى من ظالم نبودن على (ع) را ثابت كند به سويش خواهم شتافت.به او گفتند كه از ميان فرزندان على (ع) شخصى چون ابو جعفر، محمد بن على مى‏تواند تو را پاسخ دهد.
وى كه از سردمداران خوارج بود، گروهى از بزرگان يارانش را گرد آورد و به حضور امام باقر (ع) رسيد.
به امام باقر (ع) گفته شد اينان براى مناظره آمده‏اند.حضرت فرمود اكنون بازگردند و فردا بيايند.
فرداى آن روز، امام باقر (ع) فرزندان مهاجر و انصار را گرد آورد و گروه خوارج نيز حضور يافتند.
امام باقر (ع) با حمد و ستايش خداوند، سخن آغاز كرد و پس از شهادت به‏وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اكرم (ص) فرمود: سپاس خداى را كه با اعطاى نبوت به پيامبر اكرم، ما خاندان را كرامت بخشيد و ولايت خويش را به ما اختصاص داد.اى فرزندان مهاجر و انصار! در ميان شما هر كس فضيلتى از امير المؤمنين على (ع) مى‏داند، بر جاى ايستد و آن را بازگويد.
حاضران هر يك ايستادند و در فضيلت على (ع) سخنها ايراد كردند.
با اين زمينه و فضايى كه امام باقر (ع) پديد آورد آن مرد كه بزرگ خوارج آن محفل بشمار مى‏آمد، از جاى برخاست و گفت:
من فضايل و ارزشهاى على (ع) را بيش از اين جمع آگاهم و روايتهاى فزونترى را مى دانم، ولى اينها مربوط به زمانى است كه على (ع) هنوز حكميت را نپذيرفته، با پذيرش حكميت كافر نشده بود.
سخن در فضايل على (ع) به حديث خيبر رسيد، آنجا كه پيامبر (ص) فرمود: «لاعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، كرارا غير فرار، لا يرجع حتى يفتح الله على يديه
فردا، پرچم را به فردى خواهم سپرد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.بر دشمن هماره مى‏تازد و هرگز از ميدان نبرد نمى‏گريزد، او از رزم باز نمى‏گردد مگر با پيروزى و فتح خيبر.
در اين هنگام امام باقر (ع) رو به جانب آن مرد كرد و فرمود:
درباره اين حديث چه مى‏گويى؟
خارجى گفت: اين حديث حق است و شكى هم در آن نيست، ولى كفر پس از اين مرحله پديد آمد .
امام باقر (ع) فرمود: آيا آن روز كه خداوند على را دوست مى‏داشت، مى‏دانست كه او در آينده اهل نهروان را خواهد كشت يا نمى‏دانست؟
مرد گفت: اگر بگويم خدا نمى‏دانست، كافر شده‏ام، پس ناگزير بايد اقرار كنم كه خداوند مى‏دانسته است.
امام باقر (ع) فرمود: آيا محبت خدا به على (ع) از آن جهت بوده كه وى در خط اطاعت خدا حركت مى‏كرده يا به خاطر عصيان و نافرمانى بوده است!
مرد گفت: بديهى است كه دوستى خداوند نسبت به امير المؤمنين على (ع) ازجهت اطاعت و بندگى وى بوده است نه عصيان و نافرمانى. (در نتيجه محبت خداوند به على (ع) بيانگر اين است كه على (ع) تا پايان عمر در راه اطاعت خدا گام نهاده و هرگز از مسير رضاى او بيرون نرفته است و آنچه كرده وظيفه الهى او بوده است).
سخن كه به اينجا رسيد، امام باقر (ع) رو به آن مرد كرده و فرمود: اكنون تو در ميدان مناظره مغلوب شدى، از جاى برخيز و مجلس را ترك كن.
مرد از جاى برخاست و آيه‏اى از قرآن را كه بيانگر آشكار گشتن حق براى او بود زمزمه مى‏كرد و اظهار داشت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته» (4) .
مبارزه با توهمات قدريه و جبريه
از جمله مسايل بحث انگيز معارف اسلامى كه از دير زمان، ذهن انديشه وران و حتى عاميان را به پرسشهاى مختلف بر مى‏انگيخته، مسأله جبر و اختيار است.
در قرآن كه محور تعاليم اسلامى است از يك سو حاكميت مطلق الهى بر تمامى ابعاد و زواياى هستى به انسان يادآورى شده است، و از سوى ديگر اعمال و موضعگيرى آدميان در صحنه زندگى و در ميدان كفر و ايمان، عمل خود آنان بشمار آمده است.
 در برخى آيات مى‏خوانيم:
ما شاء الله لا قوة الا بالله (5)
 خواست، خواست خداست و نيرويى جز به اتكاى خدا وجود ندارد.
و ما تشاؤون إلا ان يشاء الله... (6)
 شما چيزى را نمى‏خواهيد مگر اين كه خداوند بخواهد.
 تضل بها من تشاء و تهدى بها من تشاء (7) خداوند آن كس را كه بخواهد به وسيله آيات قرآن گمراه مى‏سازد و هر آن كس را كه بخواهد هدايت مى‏كند.
و از سوى ديگر در بعضى از آيات مى‏خوانيم:
و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم... (8)
هر ناگوارى كه به شما برسد، نتيجه دستاوردهاى خود شماست.
و لتجزى كل نفس بما كسبت و هم لا يظلمون (9)
هر فردى به وسيله آن چه خود كسب كرده و انجام داده است مجازات مى‏شود و آدميان مورد ستم واقع نخواهند شد.
و لا تزر وازرة اخرى (10)
در نظام داورى حق، هيچ كس سنگينى بار ديگرى را بر دوش نمى‏كشد.
هر يك از اين دو دسته آيات، بيانگر بعدى از معرفت جامع دينى است، و نظر به تبيين حقيقتى خاص دارد و در صورتى كه جايگاه هر يك از اين آيات شناخته نشود، مثلا يك دسته مورد توجه قرار گيرد و دسته ديگر ناديده انگاشته شده، يا توجيه و تأويل شود، معرفت دينى به انحراف مى‏گرايد، چنان كه در صدر اسلام، دور ماندگان از مكتب اهل بيت (ع) به دليل عدم آشنايى كامل با منطق وحى و عدم تسلط بر مجموعه آيات قرآن و ناآگاهى از شيوه جمع ميان پيامهاى آن، گرفتار افراط و تفريط شدند، گروهى به جبر گراييدند و دسته‏اى به تفويض كامل!
اين جريانهاى فكرى هر چند در عصر امام صادق (ع) اوج بيشترى يافت، ولى خيزشهاى آن در عصر امام باقر (ع) نمايان شد.
امام باقر (ع) در رد نظريه جبر مطلق و اختيار مطلق مى‏فرمود:
لطف و رحمت الهى به خلق، بيش از آن است كه آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، و سپس ايشان را به خاطر كارهايى كه به اجبار انجام داده‏اند عذاب كند! از سوى ديگر خداوند قاهرتر و نيرومندتر از آن است كه چيزى را اراده كند و تحقق‏نيابد.
از آن حضرت سؤال شد كه مگر ميان جبر و اختيار، جايگاه سومى وجود دارد؟ امام باقر (ع) فرمود: آرى ميان جبر و اختيار مجالسى گسترده‏تر از فضاى آسمانها و زمين هست. (11)
راوى حديث همانند اين بيان را به امام صادق (ع) نيز نسبت داده است.
موضعگيرى عليه دروغپردازان و غاليان
ضعف فرهنگ جامعه، همواره دو نتيجه تلخ را به همراه دارد: افراط يا تفريط! اين دو آفت در حكومت امويان و مروانيان، جامعه را بشدت رنج مى‏داد.
 برخى از مردم تحت تأثير محيط و شگردهاى تبليغى دستگاه حكومتى، از خاندان رسالت تا آنجا فاصله گرفتند كه به ايشان توهين كرده و ناسزا مى‏گفتند.و در مقابل، گروه ديگرى از مردم به انگيزه موضعگيرى عليه حكومت و يا انگيزه‏هاى ديگر، در تعظيم جايگاه اهل بيت (ع)، تا بدان جا افراط مى‏كردند كه ائمه معصومين (ع) ناگزير با آنان به مواجهه و مبارزه مى‏پرداختند .
با توجه به امكانات محدودى كه در اختيار امامان (ع) قرار داشت، آنان براى ارتباط با شيعيان و تبيين مواضع حق براى ايشان، دشواريهاى مهمى داشتند و عناصر فرصت طلب از اين خلأ در جهت منافع شخصى خود سود جسته، شيفتگان خاندان رسالت را با روايات ساختگى و دروغ به انحراف مى‏كشاندند.
در روايتى از امام صادق (ع) هفت تن به عنوان عناصر فرصت طلب و دروغپرداز معرفى شده ‏اند :
1 ـ مغيرة بن سعيد 2 ـ بيان 3 ـ صائد 4 ـ حمزة بن عماره بربرى 5 ـ حارث شامى 6 ـ عبد الله بن عمر و بن حارث 7 ـ ابو الخطاب. (12) در روايتى ديگر از امام ابو الحسن الرضا (ع) آمده است: «بيان» ، بر على بن الحسين (ع) دروغ مى‏بست و خداوند حرارت آهن را به او چشانيد و كشته شد.مغيرة بن سعيد بر امام باقر (ع) دروغ مى‏بست، او نيز كشته شد و به كيفر رسيد و... (13)
 هشام بن حكم از امام صادق (ع) نقل كرده است:
 مغيرة بن سعيد از روى عمد و غرض ورزى بر پدرم (امام باقر عليه السلام) دروغ مى‏بست.ياران مغيرة در جمع اصحاب امام باقر (ع) مى‏آمدند و نوشته‏ها و روايات را از ايشان مى‏گرفتند و به مغيره مى‏رساندند، و او در لابلاى آن نوشته‏ها مطالب كفر آميز و باطل را مى‏افزود و به امام باقر (ع) نسبت مى‏داد و آنان را امر مى‏كرد تا آن مطالب را به عنوان آراى امام در ميان شيعه رواج دهند.پس آن چه از مطالب آميخته به غلو در روايات امام باقر ديده شود، افزوده‏هاى مغيرة بن سعيد است. (14)
امام باقر (ع) از وجود چنين عناصر نا سالمى، كاملا آگاهى داشت و در هر فرصت به افشاى چهره آنان و انكار بافته‏هاى ايشان مى‏پرداخت.
وى درباره مغيرة مى‏فرمود: آيا مى‏دانيد مغيرة مانند كيست؟ مغيره مانند بلعم است كه خداوند در حق وى فرمود:
الذى آتيناه آياتنا فانسلخ منها فاتبعه الشيطان فكان من الغاوين (15) ما آيات خود را به او عطا كرديم ولى او به عصيان گراييد و پيرو شيطان گشت و در زمره گمراهان جهان قرار گرفت. (16)
از اين روايت استفاده مى‏شود كه مغيرة در آغاز گمراه نبوده، بلكه در جمع شيعه جايگاهى ارزشمند داشته، ولى در مراحل بعد گرفتار كجروى و غلو شده و فرقه مغيريه را بنيان نهاده است.
مغيرة بن سعيد، درباره خداوند قائل به تجسيم بود و سخنان غلو آميز درباره على (ع) مى‏گفت . (17) درباره او گفته اند كه بعد از وفات امام باقر (ع)، مدعى امامت شد و بعدها ادعاى نبوت نيز كرد. (18)
«بيان» از ديگر چهره‏هاى افراطگر و غالى است.
درباره وى گفته‏اند كه به الوهيت على بن ابى طالب (ع) و حسن بن على (ع) و حسين بن على (ع) و محمد بن حنفيه و سپس ابو هاشم (فرزند محمد بن حنفيه) قائل بوده، و خود را مصداق آيه
هذا بيان للناس
 مى‏دانسته است. (19)
او تا بدان جا به انحراف گراييده كه براى خويش مدعى نبوت و رسالت نيز شده است. (20)
امام باقر (ع) درباره او فرمود: «خداوند لعنت كند بيان تبان (21) را، زيرا وى بر پدرم (على بن الحسين، زين العابدين عليه السلام) دروغ مى‏بست.من شهادت مى‏دهم كه پدرم (على بن الحسين) بنده صالح خدا بود. (22)
در روايتى ديگر از امام باقر (ع) اين سخن نقل شده است: خداوندا! من از مغيرة بن سعيد و بيان به درگاه تو تبرى مى‏جويم. (23)
حمزة بن عماره بربرى، از ديگر منحرفانى است كه تحت لواى اعتقاد به امامت على (ع) و ائمه، به تحريف انديشه‏ها پرداخته است.
او از اهل مدينه بود و محمد بن حنفيه را تا مرتبه الوهيت بالا برد، و گروهى از مردم مدينه و كوفه پيرو او شدند.امام باقر (ع) از او تبرى جسته و وى را لعنت كرده است. (24)
ابو منصور عجلى، افراطگر و منحرف ديگرى است كه در عصر امام باقر (ع) باافكار غلو آميز و آراى ساختگى خود، پيروانى براى خويش گرد آورد كه با نام «منصوريه» يا «كسفيه» (25) شهرت يافتند.
امام باقر (ع) ابو منصور را به طور رسمى طرد نمود، ولى وى پس از وفات آن حضرت مدعى شد كه امامت از امام باقر (ع) به وى منتقل شده است. (26)
غاليان و افترا زنندگان به ائمه، خطوط مختلفى را دنبال مى‏كرده‏اند.
برخى از آنان در پى انگيزه‏هاى سياسى، تلاش مى‏كرده اند تا امام باقر (ع) را مهدى موعود معرفى كنند.ولى امام باقر (ع) در رد آنان مى‏فرمود:
گمان مى‏كنند كه من مهدى موعودم، ولى من به پايان عمر خويش نزديكترم تا به آنچه ايشان مدعى هستند و مردم را به آنان مى‏خوانند. (27)
گروهى ديگر از اين گروهها، راه تندروى و غلو را در امر ولايت و مقام ائمه در پيش گرفته بودند كه امام باقر (ع) در رد ايشان مى‏فرمود:
اى گروه شيعيان! خط ميانه باشيد تا تندروان از تندروى خويش نادم شوند و به شما اقتدا نمايند، و جويندگان راه و حقيقت به شما ملحق گردند.
فردى از انصار به امام عرض كرد: تندروان و غاليان چه كسانى هستند؟
امام فرمود: غالى و تندرو آن كسانى هستند كه به ما اوصاف و عناوين و مقاماتى را نسبت مى‏دهند كه خودمان آن اوصاف را براى خويش قايل نشده‏ايم.آنان از ما نيستند و ما هم از ايشان نيستيم...
سپس آن حضرت چنين ادامه داد: به خدا سوگند، ما از سوى خدا برائت و آزادى مطلق به همراه نداريم، و ميان ما و خدا خويشاوندى نيست، و بر خداوند حجت و دليلى در ترك تكليف و وظايف نخواهيم داشت.ما به خداوند تقرب نمى‏جوييم، مگر به وسيله اطاعت و بندگى او.پس هر يك از شما كه مطيع خداوند باشد، ولايت و محبت ما به حال او ثمر بخش است، و كسى كه اهل معصيت باشد، ولايت ما سودى به حالش نخواهد داشت.هان، دور باشيد از گول زدن خويش وگول خوردن به وسيله غاليان! (28)
    پى‏نوشت‏ها:
1 ـ «مارقه» به گروه خوارج اطلاق شده است، زيرا آنان از زير بار بيعت خود با على (ع) خارج شدند، و على (ع) در خطبه شقشقيه به اين جهت درباره ايشان گفت: «و مرقت اخرى» .نهج البلاغه، خطبه .3
2 ـ نساء/ .35
3 ـ احتجاج طبرسى 2/ .324
4 ـ الكافى 8/349، بحار 21/ .26
5 ـ كهف/ .39
6 ـ انسان/76، تكوير/ .81
7 ـ اعراف/ .155
8 ـ شورى/ .30
9 ـ جاثيه/ .22
10 ـ انعام/164، اسراء/15، زمر/39، فاطر/ .18
11 ـ عن ابى جعفر و ابى عبد الله (ع) قالا: إن الله ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و الله اعز من ان يريد امرا فلا يكون، قال: فسئلا (ع) هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟ قالا: نعم أوسع مما بين السماء و الارض.اصول كافى 1/باب الجبر و القدر، حديث .9
12 ـ اختيار معرفة الرجال، جزء 4/302، حديث .543
13 ـ همان، حديث/ .544
14 ـ اختيار معرفة الرجال، جزء 3/225، حديث .402
15 ـ اعراف/ .175
16 ـ تفسير العياشى 2/42، اختيار معرفة الرجال 228، حديث 406، بحار 46/ .322
17 ـ تاريخ طبرى 5/456، الكامل فى التاريخ 4/209 ـ .207
18 ـ الفصل فى الملل و الأهواء و النحل 2/14 ـ .13
19 ـ تاريخ طبرى 5/457، الكامل فى التاريخ 4/ .209
 20 ـ فرق الشيعة .34
21 ـ «تبان» به معناى علاف و كاه فروش است.
 22 ـ اختيار معرفة الرجال .301
23 ـ طبقات ابن سعد 5/ .237
24 ـ فرق الشيعة 28 ـ .27
25 ـ «كسفيه» ناميده شدند، چون مى‏گفتند: «ان عليا هو الكسف الساقط من السماء» .
26 ـ فرق الشيعه 38، الفصل فى الملل و الاهواء و النحل 2/ .14
27 ـ سير اعلام النبلاء 4/407، تاريخ ابن عساكر 15/ .357
28 ـ اصول كافى 2/ .75
كتاب: زندگى سياسى امام باقر (ع)، ص 80
نويسنده: احمد ترابى   
aviny.com

 

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:زند گی نامه,زندگی نامه معصومین,زندگی نانه حضرت باقر (ع), ] [ 6:53 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

مجتمع امام خمینی (ره)

yy

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:عکس مجتم امام خمینی,مجتمع امام,هشتبندی,, ] [ 6:49 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

احادیث درباره توبه

مجموعه: احادیث و سخنان بزرگان


احادیث درباره توبه
 امام صادق(ع): همانا مومن گناهی می کند و پس از بیست سال به یادش می آید. پس، از خدا راجع به آن گناه آمرزش می خواهد و خداوند بیامرزدش و هر آینه این امر توفیقی از جانب خدا برای اوست که او را مورد لطف و بخشش خویش قرار دهد. و همانا کافر گناهی می کند و همان ساعت آنرا فراموش می کند. اصول کافی جلد 4 صفحه 172

*************احادیث درباره توبه**************

امام باقر(ع): به محمدبن مسلم فرمودند: ای محمّد گناهان مومن که از آن توبه کرده، آمرزیده شده است و باید برای آینده اش پس از توبه کار نیک کند. من گفتم اگر پس از توبه و استغفار از گناهان باز گناه کرد و باز توبه نمود؟ در پاسخ فرمودند: ای محمدبن مسلم تو پنداری که بنده مومن از گناه خویش پشیمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه کند. سپس خدا توبه اش را نپذیرد گفتم: چند بار این کار را کرده و از خدا آمرزش خواسته. فرمود: هر قدر مومن از آمرزش خواهی به خدا رو کند ، و توبه کند خدا هم همان مقدار به آمرزش او باز می گردد هر چند دفعاتش فراوان باشد به راستی که خداوند زیاد آمرزنده و مهربان است و توبه را می پذیرد و از بد کرداریها می گذرد. مبادا تو مومنین را از رحمت خدا نا امید سازی.       اصول کافی جلد 2 صفحه 432

*************احادیث درباره توبه**************

 امام باقر (ع) : به خدا سوگند ! خداوند از مردم جز دو خصلت نخواسته است : 1. اعتراف به نعمتهای خدا ( شکر گذاری ) تا نعمت را برایشان بیشتر کند.2. اعتراف کردن به گناهان ( به پیشگاه خدا ) تا خدا گناهان را بیامرزد.   اصول کافی جلد 4 صفحه 158

*************احادیث درباره توبه**************

امام صادق (ع) : همانا مرد ( گاهی ) گناه کند و خدا به وسیله آن او را به بهشت ببرد ، عرض کردم : خداوند به سبب گناه او را به بهشت ببرد ؟ فرمود : آری ، هر آینه او گناه کند و پیوسته از گناهی که کرده ترسان است و بر خود خشمناک است ( یا توبه می کند ) پس خدا به او ترحم می کند و او را به بهشت می برد.
توضيح :مجلسى (ره ) گويد: اين حديث دلالت كند بر اينكه گناهى كه باعث خضوع گردد بهتر از طاعتى است كه موجب باشد.

*************احادیث درباره توبه**************

امام صادق (ع) : همانا خداوند دوست دارد بنده ای را که در گناه بزرگ به او توجه کند ( و از او آمرزش بخواهد ) و دشمن دارد بنده ای را که گناه اندک را کم و خوار شمارد و به آن بی اعتنا باشد ( و به فکر توبه و تدارک آن نباشد )    اصول کافی جلد 4 صفحه 159

*************احادیث درباره توبه**************

امام صادق (ع) : امیر المومنین علی (ع) فرموده است : همانا پشیمانی از گناه ، انسان را به دست کشیدن از آن وا میدارد.   اصول کافی جلد 4 صفحه 159

*************احادیث درباره توبه**************

امام رضا (ع) : پنهان کننده کار خوب و نیک ( کردارش ) برابر هفتاد حسنه است ( هرچه کار نیک  مخفیانه تر انجام شود حسنات و ثوابش بیشتر است ) ، و آشکار کننده کار بد مخذول است ( زیرا بر گناهی که می کند پافشاری و بی باکی می کند و در مقابل خدا غیوری می کند و برای دیگران تعریف می کند )، و پنهان کننده کار بد آمرزیده است ( این سخن دلالت بر این دارد که اگر کسی هم گناهی انجام داد برای کسی تعریف نکند و توبه واقعی کند ). اصول کافی جلد 4 صفحه 160

شرح :مجلسى (ره ) گويد: فاش كننده گناه از نظر بى باكى نسبت بشرع مقدس و بى شرمى مخذول است و توفيق از او گرفته شود، و پنهان كننده آن از نظر شرمى كه  دارد آمرزيده شود نه از جهت نفاق و دو روئى ، و اين خبر دلالت دارد كه پنهان داشتن طاعات بهتر از آشكار نمودن آن است چون از رياء و سمعه دور است.

*************احادیث درباره توبه**************

 امام صادق (ع) : همانا مومن قصد و نیت انجام کار نیک کند ولی انجام ندهد و برایش یک حسنه نوشته شود ، و اگر کار نیک را انجام دهد ده حسنه برای او نوشته شود ، و همانا مومن قصد و نیت کار ناپسند و بد کند و آنرا انجام ندهد ، پس گناهی برای او نوشته نمیشود.   اصول کافی جلد 4 صفحه 162

*************احادیث درباره توبه**************

از حضرت صادق (ع) درباره آیه 8 سوره تحریم ( ( ای آنانکه ایمان آوردید توبه کنید به سوی خدا توبه نصوح ) ) حضرت در جواب فرمود : یعنی بنده از گناه توبه کند و دیگر به آن باز نگردد.  اصول کافی جلد 4 صفحه 164

*************احادیث درباره توبه**************

 ابو بصیر راجع آیه 8 سوره تحریم ( ( ای آنانکه ایمان آوردید توبه کنید به سوی خدا توبه نصوح ) ) از حضرت امام صادق (ع) پرسیدم ؟ ( که معنای آن چیست؟ )فرمود : آن گناهی است که هرگز به آن بازنگردد ، عرض کردم : کدام یک از ما هست که به سوی گناهی که توبه کرده باز نگردد ؟فرمود : ای ابا محمد همانا خداوند دوست دارد آنکس را که در فتنه ( گناه ) واقع شود و بسیار توبه کند. ( خدا دوست دارد بنده ای که در گناه ، افتاده بسیار توبه کند )      اصول کافی جلد 4 صفحه 165

*************احادیث درباره توبه**************

 امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه بنده استغفار كند (و از خداوند آمرزش خواهد) نامه عملش بالا رود در حاليكه مى درخشد.  اصول كافى جلد 4 صفحه 266


 *************احادیث درباره توبه**************

ائمه اطهار (ع) : خدای عزوجل به توبه کنندگان سه خصلت داده است که اگر یکی از آنها را به تمامی اهل آسمانها و زمین بدهد به سبب آن همگی نجات یابند : 1. خداوند توبه کنندگان را دوست دارد 2. فرشتگان برای توبه کنندگان آمرزش خواهند 3. خداوند به توبه کنندگان نوید امن و رحمت داده است. اصول کافی جلد 4 صفحه 166

*************احادیث درباره توبه**************

 امام باقر (ع) : به یکی از اصحاب به نام محمد بن مسلم فرمود : گناهان مومن که از آن توبه می کند برای او آمرزیده است ، و باید برای آینده  پس از توبه و آمرزش کار نیک کند ، هر آینه به خدا سوگند این فضیلت نیست مگر برای اهل ایمان ، عرض کردم : پس اگر بعد از توبه و استغفار از گناهان باز گناه کند و دوباره توبه کند ( چگونه است ؟ ) فرمود : ای محمد بن مسلم آیا باور داری که بنده مومن از گناه خود پشیمان شود و از آن آمرزش خواهد و توبه کند و خداوند توبه اش را نپذیرد ؟ عرض کردم : ( اگر ) چندین بار این کار را کرده ( یعنی توبه میکند ولی باز گناه می کند ) و باز گناه میکند و بعد توبه می کند و از خدا آمرزش میخواهد ( این چگونه است ؟ ( آیا توبه شان قبول میشود ؟ ) امام (ع) فرمود : هر وقتی که مومن با استغفار و توبه بازگردد ( توبه کند ) خداوند نیز با آمرزش او بر میگردد ( گناهش را بیامرزد ) و بدرستیکه خداوند آمرزنده مهربان است ، توبه را میپذیرد ، و از کردارهای بد می گذرد ، پس مبادا تو مومنان را از رحمت خدا ناامید کنی.  اصول کافی جلد 4 صفحه 167

*************احادیث درباره توبه**************

 ابو بصیر گوید : از امام صادق (ع) از تفسیر خدای عزوجل پرسیدم ( که فرماید : همانا آنانکه پرهیزگاری کردند ) (( هرگاه شیطان رهگذری خود را بدانها ساید یادآور شوند و بناگاه بینا شوند )) ( سوره اعراف آیه 201 ) امام (ع) فرمود : او بنده ای است که نیت گناه کند سپس یاد آور خدا شود ( به یاد خدا بیفتد ) و از انجام دادن گناه خودداری کند ، پس این است گفتار خدا ( میفرماید ) : (( یاد آور شوند و بناگاه بینا شوند ))  اصول کافی جلد 4 صفحه 167

*************احادیث درباره توبه**************

 حضرت باقر (ع) : کسی که از گناه کردن توبه می کند همانند کسی است که گناه ندارد. و کسی که در گناه کردن اسرار ورزد و در گناه بماند ولی آمرزش و بخشش از خدا خواهد مانند مسخره چی است. اصول کافی جلد 4 صفحه 168 ( یعنی کسی که در گناه بماند و بر ادامه گناه اسرار ورزد ولی از خدا بخشش و آمرزش خواهد مانند مسخره چی است که خود را یا احکام دین را یا پروردگار را مسخره کند).

*************احادیث درباره توبه**************

 امام صادق (ع) : همانا خدای عزوجل وقتی بنده مومنش توبه کند شاد می شود مانند کسی که چیزی گم کرده و بعد گمشده اش را پیدا کند و خوشحال شود.   اصول کافی جلد 4 صفحه 169

*************احادیث درباره توبه**************

 ائمه اطهار (ع) : برای هر چیز داروئی است و داروی گناهان آمرزشخواهی و استغفار است.  اصول کافی جلد 4 صفحه 172

*************احادیث درباره توبه**************

 معاوية بن وهب گويد: (سالى ما) بطرف مكه حركت كرديم و با ما پيرى بود خداپرست و اهل عبادت (ولى ) معترف بمذهب شيعه نبود (و اطلاعى از آن نداشت ) و (بمذهب سنيها كه تمام خواندن نماز را براى مسافر جايز دانند) نمازش را در راه تمام ميخواند و برادر زاده اى داشت مسلمان (و شيعه مذهب ) كه همراهش بود، پس آن پير بيمار شد من ببرادر زاده اش گفتم : كاش مذهب شيعه را بعمويت پيشنهاد ميكردى شايد خدا او را نجات دهد؟ همه همراهان ما گفتند: بگذاريد پير مرد بحال خو بميرد زيرا همين حال كه دارد خوب است ، ولى برادرزاده اش تاب نياورد تا بالاخره بدو گفت : اى عموجان همانا مردم پس از رسولخدا (ص ) مرتد شدند جز عده كمى ، و على بن ابيطالب مانند رسولخدا (ص ) بود كه پيروى و اطاعتش لازم بود، و پس از رسول خدا حق و طاعت از آن او بود: گويد: آن پير مرد نفسى كشيد و فرياد زد و گفت : من هم بر همين عقيده هستم ، و جانش از تن بيرون آمد (و مرد) و پس ما شرفياب خدمت حضرت صادق (ع ) شديم ، على بن سرى (يكى از همراهان ما) سخن پير مرد را (يا جريان را) بآنحضرت عرض كرد: حضرت فرمود: او مرديست از اهل بهشت ، على بن سرى عرض كرد: آنمرد جز در آن ساعت از مذهب شيعه هيچ اطلاعى نداشت ؟ فرمود چه چيز ديگر از او مى خواهيد؟ بخدا سوگند وارد بهشت شد.  اصول كافى جلد 4 صفحه 175

*************احادیث درباره توبه**************

حمران گويد: از حضرت باقر عليه السلام پرسيدم از مرديكه (زناى با زن شوهر دار كرده است ) و حد بر او جارى شده و سنگسار شده آيا در آخرت هم عقاب شود؟ فرمود: خدا كريم تر از آن است (كه با اينكه در دنيا كيفر شده در آخرت نيز او را كيفر كند). اصول كافى جلد 4 صفحه  179

*************احادیث درباره توبه**************

 حضرت باقر عليه السلام فرمود: چون خداى عزوجل خواهد كه بنده اى را كه داراى گناهيست اكرام كند او را به بيمارى گرفتارى كند، و اگر اينكار را نكند به نيازمندى مبتلايش سازد، و اگر اينكار را با او نكرد مرگ را بر او سخت كند تا بدان واسطه گناهش را جبران كند (و بگناهش مكافات كند) فرمود و چون بخواهد بنده اى را كه حسنه اى در نزدش ‍ دارد خوار كند تنش را سالم كند و اگر اينكار را درباره اش نكند روزيش را فراخ گرداند، و اگر آنرا هم درباره اش انجام ندهد مرگ را بر او آسان كند تا بدان سبب در عوض آن حسنه او را پاداش دهد.  اصول كافى جلد 4 صفحه 179

منبع:hadithe.ir

 

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:احادیث,40,40حدیث,چهل حدیث,احادیث معصومین,توبه,احادیث توبه,اثار توبه, ] [ 6:45 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

زندگی  نامه حضرت محمد (ص):



نام: محمد بن عبد الله

 

حضرت محمد (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.



كنيه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهيم.

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه‏ و...



منصب حضرت محمد (ص): آخرين پيامبر الهى، بنيان‏گذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.

تاريخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانسته‏اند.

عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.

محل تولد حضرت محمد (ص): مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.


حضرت محمد (ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتاب‏هاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.



اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كم‏ نظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شير دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حليمه، دختر عبدالله بن حارث سعديه واگذار كرد. حليمه گرچه دايه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.


زندگی نامه حضرت محمد (ص)

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفيل (610 ميلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال يازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدينه طيبه بر عهده داشت.



همسران حضرت محمد (ص):


1. خديجه بنت خويلد.


2. سوده بنت زمعه.


3. عايشه بنت ابى بكر.


4. امّ شريك بنت دودان.


5. حفصه بنت عمر.


6. ام حبيبه بنت ابى سفيان.


7. امّ سلمه بنت عاتكه.


8. زينب بنت جحش.


9. زينب بنت خزيمه.


10. ميمونه بنت حارث.


11. جويريه بنت حارث.


12. صفيّه بنت حىّ بن اخطب.


نخستين زنى كه افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را يافت، خديجه بنت خويلد بود. حضرت محمّد(ص) پيش از رسيدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با اين بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

خديجه كبرى (س) با موقعيت و اموال خويش، خدمات شايانى به پيامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. اين بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در رديف بانوان قدسى، همانند مريم و آسيه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خديجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هيچ زن ديگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنج‏هاى پيامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مى‏كردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش يارى می‏داد.



خديجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنايت مخصوص پروردگار جهانيان قرار گرفت. به همين جهت روزى جبرئيل امين به محضر پيامبر اكرم(ص) شرفياب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خديجه برسان. پيامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خديجه! جبرئيل امين از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خديجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئيل السّلام».



حضرت خديجه (س) در ايام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ويژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پيامبر(ص) نيز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خديجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نيكى ياد می‏كرد.



از عايشه، سومين حضرت محمد (ص)، روايت شده است:



«كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لايَكادُ يَخْرُجُ مِنَ الْبَيْتِ حَتّى يَذْكُرَ خَديجَةَ فَيَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَيْها، فَذَكَرها يَوْماً مِنَ الْاَيّامِ فَادْرَكَتْني الْغَيْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ كانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَكَ اللّهُ خَيْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

حضرت محمد (ص) هيچ‏گاه از خانه بيرون نمی‏رفت مگر اين كه يادى از خديجه مى‏كرد و از او به نيكى نام مى‏برد. يك روز كه حضرت محمد (ص) از خديجه (س) ياد كرده و خوبى‏هاى او را بيان میكرد، غيرت زنانگى بر من غالب شد و به پيامبر(ص) گفتم: آيا او يك پيرزن بيشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (يعنى عايشه) را به تو داده است؟ پيامبر اكرم(ص) از اين گفتار من، خشمگين شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.

زندگی نامه حضرت محمد (ص)



فرزندان حضرت محمد (ص):

 


الف) پسران ان حضرت محمد (ص):


1. قاسم. او پيش از بعثت پيامبر اكرم(ص) تولد يافت. از اين رو پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند.


2. عبدالله. اين كودك چون پس از بعثت به دنيا آمده بود، وى را «طيّب» و «طاهر» مى‏گفتند.


3. ابراهيم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات يافت.


عبدالله و قاسم از خديجه كبرى (س) و ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شدند. وهرسه آنان در سنين كودكى از دنيا رفتند.

ب) دختران حضرت محمد (ص):

1. زينب (س). 2. رقيه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).



دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خديجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پيش از رحلت آن حضرت، از دنيا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرين دختر وى بود. اين بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقديس و تكريم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطين و امّ الأئمة المعصومين(ع) است.



گرچه پيامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خويش علاقه‏مند بود، اما در ميان همسرانش بيش از همه، به خديجه كبرى (س) و در ميان فرزندانش بيش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):


محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد .

درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحی مأمور شد آياتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پيامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايی و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " . يعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست .

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود .

جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را ياری مي نمايی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند .

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود مي آيد . خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .

معراج حضرت محمد (ص):


پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پيش آمد که به ذکر مختصری از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج " پيغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحی (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايی به نام "براق " انجام شد.

حضرت محمد (ص) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود.

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد.

به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای  خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است .


اصحاب و ياران حضرت محمد (ص):



پيامبر اسلام(ص) چه در مكّه معظمه و چه در مدينه، داراى اصحاب و ياران باوفايى بود كه برخى از آنان پيش از آن حضرت و برخى ديگر پس از ايشان از دنيا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در اين جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:



1. على بن ابى‏طالب(ع).


2. ابوطالب بن عبد المطلب.


3. حمزة بن عبدالمطلب.


4. جعفربن ابى‏طالب.


5. عباس بن عبدالمطلب.


6. عبداللّه بن عباس.


7. فضل بن عباس.


8. معاذبن جبل.


9. سلمان فارسى.


10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.


12. بلال حبشى.


13. مصعب بن عمير.


14. زبير بن عوام.


15. سعد بن ابى وقاص.


16. ابو دجانه.


17. سهل بن حنيف.


18. سعد بن معاذ.


19. سعد بن عباده.


20. محمد بن مسلمه.


21. زيد بن ارقم.


22. ابو ايوب انصارى.


23. جابر بن عبدالله انصارى.


24. حذيفة بن يمان عنسى.


25. خالد بن سعيد اموى.


26. خزيمة بن ثابت انصارى.


27. زيد بن حارثه.


28. عبدالله بن مسعود.


29. عمار بن ياسر.


30. قيس بن عاصم.


31. مالك بن نويره.


32. ابوبكر بن ابى قحافه.


33. عثمان بن عفان.


34. عبدالله بن رواحه.

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:زند گی نامه,زندگی نامه معصومین,زندگی نانه حضرت محم (ص), ] [ 6:44 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

امام حسن عسکری ع

حضرت امام عسگری (ع)

1- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالي بَيَّنَ حُجَّتَهُ مِنْ سائِرِ خَلْقِهِ بِكُلِّ شَيء، وَ يُعْطِيهِ اللُّغاتِ، وَمَعْرِفَةَ الاْنْسابِ وَالاْجالِ وَالْحَوادِثِ، وَلَوْلا ذلِكَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ الْحُجَّةِ وَالْمَحْجُوحِ فَرْقٌ.

«الكافي، ج 1، ص 519، ح 11»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: همانا خداوند متعال، حجّت و خليفه خود را براي بندگانش الگو و دليلي روشن قرار داد، همچنين خداوند حجّت خود را ممتاز گرداند و به تمام لغت ها و اصطلاحات قبائل و اقوام آشنا ساخت و أنساب همه را مي شناسد و از نهايت عمر انسان ها و موجودات و نيز جريات و حادثه ها آگاهي كامل دارد و چنانچه اين امتياز وجود نمي داشت، بين حجّت خدا و بين ديگران فرقي نبود.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

2- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : عَلامَةُ الاْيمانِ خَمْسٌ: التَّخَتُّمُ بِالْيَمينِ، وَ صَلاةُ الإحْدي وَ خَمْسينَ، وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم، وَ تَعْفيرُ الْجَبين، وَ زِيارَةُ الاْرْبَعينَ.

«حديقة الشّيعة، ج 2، ص 194»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: علامت و نشانه ايمان پنج چيز است: انگشتر به دست راست داشتن، خواندن پنجاه و يك ركعت نماز (واجب و مستحبّ)، خواندن «بسم الله الرّحمن الرّحيم» را (در نماز ظهر و عصر) با صداي بلند، پيشاني را ـ در حال سجده ـ روي خاك نهادن، زيارت اربعين امام حسين - عليه السلام - انجام دادن.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

3- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةُ الصّيامِ وَالصَّلاةِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ في أمْرِ اللهِ.

«مستدرك الوسائل، ج 11، ص 183، ح 12690»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: عبادت در زياد انجام دادن نماز و روزه نيست، بلكه عبادت با تفكّر و انديشه در قدرت بي منتهاي خداوند در امور مختلف مي باشد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

4- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَيءٌ: الاْيمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ.

«تحف العقول، ص 489»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: دو خصلت و حالتي كه والاتر از آن دو چيز نمي باشد عبارتند از: ايمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به دوستان و آشنايان.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

5- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً، مُؤْمِنُهُمْ وَ مُخالِفُهُمْ، أمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيَبْسِطُ لَهُمْ وَجْهَهُ، وَ أمَّا الْمُخالِفُونَ فَيُكَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ إلَي الاْيِمانِ.

«مستدرك الوسائل، ج 12، ص 261، ح 14061»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشيد، امّا با دوستان مؤمن به عنوان يك وظيفه كه بايد هميشه نسبت به يكديگر با چهره اي شاداب برخورد نمايند، امّا نسبت به مخالفين به جهت مدارا و جذب به اسلام و احكام آن.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

6- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : اللِّحاقُ بِمَنْ تَرْجُو خَيْرٌ مِنَ المُقامِ مَعَ مَنْ لا تَأْمَّنُ شَرَّهُ.

«مستدرك الوسائل، ج 8، ص 351، ح 5»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: تداوم دوستي و معاشرت با كسي كه احتمال دارد سودي برايت داشته باشد، بهتر است از كسي كه محتمل است شرّ ـ جاني، مالي، ديني و ... ـ برايت داشته باشد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

7- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : إيّاكَ وَ الاْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَةِ، فَإنَّهُما يَدْعُوانِ إلَي الْهَلَكَةِ.

«بحارالأنوار، ج 50، ص 296»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: مواظب باش از اين كه بخواهي شايعه و سخن پراكني نمائي و يا اين كه بخواهي دنبال مقام و رياست باشي و تشنه آن گردي، چون هر دوي آن ها انسان را هلاك خواهد نمود.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

8- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : إنَّ مُداراةَ أَعْداءِاللهِ مِنْ أفْضَلِ صَدَقَةِ الْمَرْءِ عَلي نَفْسِهِ و إخْوانِهِ.

«مستدرك الوسائل، ج 12، ص 261»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: مدارا و سازش با دشمنان خدا ـ و دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) در حال تقيّه ـ بهتر است از هر نوع صدقه اي كه انسان براي خود بپردازد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

9- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالٌ باطِنٌ.

«بحارالأنوار، ج 1، ص 95، ح 27»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: نيكوئي شكل و قيافه، يك نوع زيبائي و جمال در ظاهر انسان پديدار است و نيكو بودن عقل و درايت، يك نوع زيبائي و جمال دروني انسان مي باشد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

10- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : مَنْ وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَدْ زانَهُ، وَمَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.

«تحف العقول، ص 489»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: هركس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه كند، او را زينت بخشيده; و چنانچه علني باشد سبب ننگ و تضعيف او گشته است.

11- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ النّاسِ لَمْ يَتَّقِ اللهَ.

«بحارالأنوار، ج 68، ص 336»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: كسي كه در مقابل مردم بي باك باشد و رعايت مسائل اخلاقي و حقوق مردم را نكند، تقواي الهي را نيز رعايت نمي كند.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

12- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : ما أقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.

«تحف العقول، ص 498»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: قبيح ترين و زشت ترين حالت و خصلت براي مؤمن آن حالتي است كه داراي آرزوئي باشد كه سبب ذلّت و خواري او گردد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

13- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : خَيْرُ إخْوانِكَ مَنْ نَسَبَ ذَنْبَكَ إلَيْهِ.

«بحارالانوار، ج 71، ص 188، ح 15»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: بهترين دوست و برادر، آن فردي است كه خطاهاي تو را به عهده گيرد و خود را مقصّر بداند.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

14- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام - : ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إلاّ ذَلَّ، وَلا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَزَّ.

«تحف العقول، ص 489»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: حقّ و حقيقت را هيچ صاحب مقام و عزيزي ترك و رها نكرد مگر آن كه ذليل و خوار گرديد، همچنين هيچ شخصي حقّ را به اجراء در نياورد مگر آن كه عزيز و سربلند شده است.

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:احادیث,40,40حدیث,چهل حدیث,احادیث امام حسن عسکری ع, ] [ 6:36 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

حضرت امام مهدی (ع)

1- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : الَّذي يَجِبُ عَلَيْكُمْ وَ لَكُمْ أنْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَةٌ وَ أئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللهِ في أرْضِهِ، وَ اُمَناؤُهُ عَلي خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ في بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ، وَ نَعْرِفُ تَأْويلَ الْكِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ.

«تفسير عيّاشي، ج 1، ص 16»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود كه معتقد باشيد بر اين كه ما اهل بيت رسالت، محور و اساس امور، پيشوايان هدايت و خليفه خداوند متعال در زمين هستيم. همچنين ما امين خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مي باشيم، حلال و حرام را مي شناسيم، تأويل و تفسير آيات قرآن را عارف و آشنا هستيم.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

2- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : أنَا خاتَمُ الاَْوْصِياءِ، بي يَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ أهْلي وَ شيعَتي.

«دعوات راوندي، ص 207، ح 563»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: من آخرين وصيّ پيغمبر خدا هستم به وسيله من بلاها و فتنه ها از آشنايان و شيعيانم دفع و برطرف خواهد شد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

3- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلي رُواةِ حَديثِنا (أحاديثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَ أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْكُمْ.

«بحارالأنوار، ج 2، ص 90»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: جهت حلّ مشكلات در حوادث - امور سياسي، عبادي، اقتصادي، نظامي، فرهنگي، اجتماعي و ... - به راويان حديث و فقهاء مراجعه كنيد كه آن ها در زمان غيبت خليفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مي باشم.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

4- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : الحَقُّ مَعَنا، فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا، وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 178»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: حقانيّت و واقعيّت با ما اهل بيت رسول الله صلّي الله عليه وآله وسلّم مي باشد و كناره گيري عدّه اي، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد، چرا كه ما دست پروره هاي نيكوي پروردگار مي باشيم; و ديگر مخلوقين خداوند، دست پرورده هاي ما خواهند بود.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

5- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : إنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فيها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَةَ، فَإذَا اشْتَهي مُؤْمِنٌ وَلَداً خَلَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيرِ حَمْل وَ لا وِلادَة عَلَي الصُّورَةِ الَّتي يُريدُ كَما خَلَقَ آدَمَ - عليه السلام - عِبْرَةً.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 163»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: همانا بهشت جايگاهي است كه در آن آبستن شدن و زايمان براي زنان نخواهد بود، پس هرگاه مؤمني آرزوي فرزند نمايد، خداوند متعال بدون جريان حمل و زايمان، فرزند دلخواهش را به او مي دهد همان طوري كه حضرت آدم - عليه السلام - را آفريد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

6- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 179»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: كسي با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمي كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسي مدّعي ولايت و خلافت نمي شود مگر كسي كه منكر و كافر باشد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

7- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إلاّ كَذّابٌ مُفْتَر، وَ لا يَدَّعيهِ غَيْرُنا إلاّ ضالٌّ غَوي.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 191»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: حقيقت - در همه موارد و امور - با ما و در بين ما اهل بيت عصمت و طهارت خواهد بود و چنين سخني را هر فردي غير از ما بگويد دروغ گو و مفتري مي باشد; و كسي غير از ما آن را ادّعا نمي كند مگر آن كه گمراه باشد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

8- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : أبَي اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماماً وَ لِلْباطِلِ إلاّ زَهُوقاً.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 193»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: همانا خداوند متعال، إباء و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن كه به إتمام و كمال برسد و باطل، نابود و مضمحل گردد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

9- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : إنَّهُ لَمْ يَكُنْ لاِحَد مِنْ آبائي إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ في عُنُقِه بَيْعَةٌ لِطاغُوتِ زَمانِهِ، و إنّي أخْرُجُ حينَ أخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاِحَد مِنَ الطَّواغيتِ في عُنُقي.

«بحارالأنوار، ج 56، ص 181»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: همانا پدران من (ائمّه و اوصياء عليهم السّلام)، بيعت حاكم و طاغوت زمانشان، بر ذمّه آن ها بود; ولي من در هنگامي ظهور و خروج نمايم كه هيچ طاغوتي بر من منّت و بيعتي نخواهد داشت.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

10- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : أنَا الَّذي أخْرُجُ بِهذَا السَيْفِ فَأمْلاَ الاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.

«بحارالانوار، ج 53، ص 179»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: من آن كسي هستم كه در آخر زمان با اين شمشير - ذوالفقار - ظهور و خروج مي كنم و زمين را پر از عدل و داد مي نمايم همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

11- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : اِتَّقُوا اللهُ وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّوا الاْمْرَ إلَيْنا، فَعَلَيْنا الاْصْدارُ كَما كانَ مِنَّا الاْيراُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّيَ عَنْكُمْ.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 191»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: از خدا بترسيد و تسليم ما باشيد، و امور خود را به ما واگذار كنيد، چون وظيفه ما است كه شما را بي نياز و سيراب نمائيم همان طوري كه ورود شما بر چشمه معرفت به وسيله ما مي باشد; و سعي نمائيد به دنبال كشف آنچه از شما پنهان شده است نباشيد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

12- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : أمّا أمْوالُكُمْ فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْيَصِلْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَقْطَعْ.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 180»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: اموال - خمس و زكوت - شما را جهت تطهير و تزكيه زندگي و ثروتتان مي پذيريم، پس هر كه مايل بود بپردازد، و هر كه مايل نبود نپردازد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

13- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - : إنّا نُحيطُ عِلْماً بِأنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَيْيءٌ مِنْ أخْبارِكُمْ.

«بحارالأنوار، ج 53، ص 175»

امام زمان - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - فرمود: ما بر تمامي احوال و اخبار شما آگاه و آشنائيم و چيزي از شما نزد ما پنهان نيست.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

14- قال الإمام المهدي - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف

[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:احادیث,40,40حدیث,چهل حدیث,احادیث امام مهدی ع,امام زمان, ] [ 6:36 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]

حضرت امام جواد (ع)

حضرت امام جواد (ع)

1- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : الْمُؤمِنُ يَحْتاجُ إلي ثَلاثِ خِصال: تَوْفيق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.

«بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: مؤمن در هر حال نيازمند به سه خصلت است: توفيق از طرف خداوند متعال، واعظي از درون خود، قبول و پذيرش نصيحت كسي كه او را نصيحت نمايد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

2- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَليلا.

«امالي شيخ مفيد، ص 328، ح 13»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران - خوب -، موجب صفاي دل و نورانيّت آن مي گردد و سبب شكوفائي عقل و درايت خواهد گشت، گرچه در مدّت زماني كوتاه انجام پذيرد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

3- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : إيّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّريرِ، فَإنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ، يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ أثَرُهُ.

«أعلام الدّين، ص 309»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستي با افراد شرور، چون كه او همانند شمشيري زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناك خواهد بود.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

4- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللهُ كافِلُهُ، وَكَيْفَ يَنْجُو مَنِ الله طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلي غَيْرِاللهِ وَ كَّلَهُ اللهُ إلَيْهِ.

«بحارالأنوار، ح 68، ص 155، ح 69»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسي كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست. چطور نجات مي يابد كسي كه خداوند طالبش مي باشد.

هر كه از خدا قطع اميد كند و به غير او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مي كند.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

5- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْيَتْهُ الْمَصادِرُ.

«أعلام الدّين، ص 309»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: هركس موقعيّت شناس نباشد; جريانات، او را مي ربايد و هلاك خواهد شد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

6- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : مَنْ عَتَبَ مِنْ غَيْرِارْتِياب أعْتَبَ مِنْ غَيْرِاسْتِعْتاب.

«بحارالأنوار، ج 71، ص 181»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: سرزنش كردن ديگران بدون علّت و دليل سبب ناراحتي و خشم خواهد گشت، در حالي كه رضايت آنان نيز كسب نخواهد كرد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

7- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : أفْضَلُ الْعِبادَةِ الاْخْلاصُ.

«بحارالأنوار، ج 67، ص 245، ح 19»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: با فضيلت ترين و ارزشمندترين عبادت ها آن است كه خالص و بدون ريا باشد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

8- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : يَخْفي عَلَي النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ يَغيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ، وَ هُوَ سَمّيُ رَسُول اللهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) وَ كَنّيهِ.

«وسائل الشّيعة، ج 16، ص 242، ح 21466»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: زمان ولادت امام عصر - عليه السلام - بر مردم ـ زمانش ـ مخفي است، و شخصش از شناخت افراد غايب و پنهان است. و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند; و او همنام و هم كنيه رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم است.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

9- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ.

«بحارالأنوار، ج 72، ص 109، ح 12»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: عزّت و شخصيّت مؤمن در بي نيازي و طمع نداشتن به ـ مال و زندگي ـ ديگران است.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

10- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : مَنْ أصْغي إلي ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَاللهَ، وَ إنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبليس فَقَدْ عَبَدَ إبليسَ.

«مستدرك الوسائل، ج 17، ص 308، ح 5»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: هركس به شخصي سخنران علاقمند و متمايل باشد، بنده اوست، پس چنانچه سخنور براي خدا و از ـ احكام و معارف ـ خدا سخن بگويد، بنده خداست، و اگر از زبان شيطان ـ و هوي و هوس و ماديات ـ سخن بگويد، بنده شيطان خواهد بود.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

11- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : لا يَضُرُّكَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 380، ح 42»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: كسي كه طالب رضايت خداوند متعال باشد، دشمني ستمگران، او را زيان و ضرر نمي رساند.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

12- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : مَنْ خَطَبَ إلَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِي الاْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ.

«تهذيب الأحكام، ج 7، ص 396، ح 9»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: هر كه به خواستگاري دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتداري او مطمئن مي باشيد با او موافقت كنيد وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگي در روي زمين خواهيد شد.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

13- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : لَوْسَكَتَ الْجاهِلُ مَااخْتَلَفَ النّاسُ.

«كشف الغمّة، ج 2، ص 349»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: چنانچه افراد جاهل و بي تجربه ساكت باشند مردم دچار اختلافات و تشنّجات نمي شوند.


http://www.andisheqom.com/images/pages/masumin/line.gif

14- قالَ الإمام الجواد - عليه السلام - : مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ.

«كشف الغمّة، ج 2، ص 349»

امام جواد - عليه السلام - فرمود: هر كه كار زشتي را تحسين و تأييد كند، در عقاب آن شريك مي باشد.


[ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:احادیث,40,40حدیث,چهل حدیث,احادیث امام جواد ع, ] [ 6:25 قبل از ظهر ] [ علی خاکساری ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 19 صفحه بعد